انجمن علوم مدیریت ایران
فصلنامه انجمن علوم مدیریت ایران
2717-2619
11
44
2016
12
21
الگوی رابطه زنجیره تامین ناب / سبز و پایداری شرکتی
1
24
FA
علیرضا
تفرشی مطلق
دانشجوی دکتری مدیریت تولید و عملیات دانشگاه علامه طباطبایی
alireza.tafreshi@gmail.com
لعیا
الفت
0000-0003-4550-8775
استاد دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبائی
layaolfat@gmail.com
جهانیار
بامداد صوفی
استادیار دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبائی
مقصود
امیری
استاد دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی
mg_amiri@yahoo.com
یکی از مفاهیم جدید سازمانی که اخیرا مور توجه محققین قرار گرفته ، مفهوم پایداری شرکتی است . هدف این پژوهش ارائه مدلی جهت بررسی اثردو مفهوم زنجیره تامین ناب و زنجیره تامین سبز ، بر پایداری شرکت در صنایع غذایی می باشد. در این پژوهش ضمن مرور جامع ادبیات موضوع ، سه مفهوم زنجیره تامین ناب ، زنجیره تامین سبز و پایداری شرکتی به تبیین ابعاد و سنجه های این مفاهیم پرداخته شده است. داده های این پژوهش از طریق دریافت پرسشنامه از 255 شرکت متوسط صنایع غذایی کشور جمع آوری و با استفاده از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری جهت ارزیابی و برازش مدل استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که زنجیره تامین سبز بر تمامی ابعاد چهارگانه اقتصادی ، اجتماعی ، زیست محیطی و حکمرانی پایداری شرکتی اثر مثبت و معناداری دارد و همچنین زنجیره تامین ناب بر تمامی ابعاد پایداری شرکتی بغیر از بعد حکمرانی تاثیر مثبت و معناداری دارد ، علاوه بر این زنجیره تامین ناب بر زنجیره تامین سبز نیز تاثیر مثبت و معناداری دارد . پژوهش حاضر پیشنهاد می کند مدیران شاخص های پایداری شرکتی را جهت بررسی وضع موجود پایداری در شرکت ها پایش نمایند و نسبت به استقرار و کاربرد زنجیره تامین ناب - سبز اهتمام داشته باشند.
زنجیره تامین ناب,زنجیره تامین سبز,زنجیره تامین ناب- سبز,پایداری شرکتی,مدیریت پایداری شرکتی
http://journal.iams.ir/article_248.html
http://journal.iams.ir/article_248_a0d3ddbff6b6221ca34cc8d3fafeb1e7.pdf
انجمن علوم مدیریت ایران
فصلنامه انجمن علوم مدیریت ایران
2717-2619
11
44
2016
12
21
کاربرد روش تحقیق هنربنیاد در مطالعات سازمانی
30
56
FA
افشین
دبیری
دانشجوی دکترای مدیریت منابع انسانی- دانشگاه تهران
afshin.dabiri@ut.ac.ir
آرین
قلی پور
استاد دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
agholipor@ut.ac.ir
محمد
ابویی اردکان
دانشیار دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
abooyee@ut.ac.ir
اثربخشی هنر در فرهنگسازی و درونیکردن ارزشهای سازمانی برکسی پوشیده نیست. بیش از چهار سال تجربه در تحقیق و به کارگیری هنر برای ترویج اخلاق، ارزشها و فرهنگ سازمانی (EVC)[i] در سازمان مورد مطالعه نشان داد که میتوان از ظرفیت بالای هنر در قلمرو مدیریت و به ویژه مدیریت منابع انسانی بهره گرفت. با بررسی عمیقتر این موضوع، نویسندگان دریافتند که در حوزه تحقیقات دانشگاهی، کمتر از دو دهه است که سخن از روش نوپدیدی است که به تدریج در حال جدا شدن از پارادایمهای تفسیری- انتقادی بوده و با عناوینی جدید خوانده میشود که به عنوان «تحقیق هنربنیاد» نامیده میشود. هدف مقاله حاضر نشان دادن ضرورت پرداختن به روش هنربنیاد در حوزه تحقیقات سازمانی است که میتواند سبب گشوده شدن قلمرو جدیدی در عرصه اندیشه، تحقیق، اقدام و بهبود در مدیریت گردد. در این مقاله به تفصیل شرح داده میشود که جایگاه تحقیق هنربنیاد چیست و چه نقاط قوت متمایزی دارد. در بخش دوم که به تشریح تجربه عملی انجام شده با روش هنربنیاد اختصاص دارد، تحقیق انجام شده توسط نویسندگان تشریح خواهد شد که با استفاده از روش هنربنیاد در یک سازمان صنعتی کشور برای تغییر نگرش کارکنان به فرهنگ سازمانی صورت گرفته است.
<br />
[i]Ethics, Values, Culture
تحقیق هنربنیاد,پارادایم تفسیری- انتقادی,پارادایم پسامدرن,ابتکارات هنربنیاد
http://journal.iams.ir/article_249.html
http://journal.iams.ir/article_249_9bd21b17ef3b897d0b219d1b0c291e64.pdf
انجمن علوم مدیریت ایران
فصلنامه انجمن علوم مدیریت ایران
2717-2619
11
44
2016
12
21
تأثیر مشارکت مشتری بر توسعه محصول جدید: نقش میانجی پیامدهای بازار
57
78
FA
اکرم
شعبانی
دانش اموخته کارشناسی ارشد دانشگاه یزد
shabani.akrm@gmail.com
سلیمان
منصوری محمدآبادی
دانشجوی دکتری مدیریت صنعتی دانشگاه علامه طباطبائی
smansouri737@gmail.com
سید حیدر
میرفخرالدینی
دانشیار دانشکده ی مدیریت دانشگاه یزد
sh.mirfakhr@gmail.com
خلیل
صفری
مربی دانشگاه پیام نور
kh.safari@gmail.com
تغییرات مداوم در نیازهای مشتریان و رونق اقتصادی در کسبوکارهای رقابتی شرکتها را وامیدارد که به توسعه محصول جدید اندیشه کنند. هدف از توسعه محصول جدید پاسخ به نیازهای مشتریان، سازگاری با شرایط کسبوکار، مقابله باسیاستهای رقبا و افزایش رضایت مشتری است. هدف این پژوهش، مطالعه نقش مشارکت مشتری در توسعه محصول جدید در صنایع کاشی و سرامیک یزد است. جامعه آماری این پژوهش از میان مدیران، عرضهکنندگان و فروشندگان (عمدهفروشان و خردهفروشان) و مشتریان صنایع کاشی و سرامیک یزد بهصورت قضاوتی انتخابشدهاند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته بوده و برای تحلیل دادهها و بررسی فرضیهها از روش مدلسازی معادلات ساختاری (SEM) به روش حداقل مربعات جزئی (PLS) استفادهشده. یافتههای تحقیق نشان میدهد که متغیرهای تمایز محصول، جهتگیری رقیب، اهمیت مشخصات برند تأثیر مثبت و معناداری بر مشارکت مشتری دارد و رابطه مشارکت مشتری و توسعه محصول جدید مثبت و معنادار میباشد. همچنین متغیر پیامدهای بازار بهعنوان متغیر میانجی رابطه بین مشارکت مشتری و توسعه محصول جدید را به میزان 50% تحت تأثیر قرار میدهد. دیگر نتایج بیانگر این نکته است که صنایع کاشی و سرامیک میتوانند با تعامل بیشتر با مشتریان و در نظر گرفتن اطلاعات، ایده، نظرات و نیازهای آنان، رضایت مشتریان را افزایش و موفقیت خود را در بازار با تولید محصولات رقابتی و کسب سود بیشتر تضمین کنند.
مشارکت مشتری,توسعه محصول جدید,پیامدهای بازار,مدلسازی معادلات ساختاری
http://journal.iams.ir/article_250.html
http://journal.iams.ir/article_250_1855a051021388e81acea53ad2b5c622.pdf
انجمن علوم مدیریت ایران
فصلنامه انجمن علوم مدیریت ایران
2717-2619
11
44
2016
12
21
نسل سوم ارزش ویژه برند: عوامل موثر بر ارزیابی ارزش ویژه برندِ کارمندمحور در صنعت بانکداری
79
102
FA
محمدرضا
کریمی علویجه
استادیار دانشکده مدیریت و حسابداری دانشکده مدیریت-دانشگاه علامه طباطبایی
mrk_karimi20@yahoo.com
محمدمهدی
احمدی
کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی
سید محمد صادق
اسحاقی
داﻧﺸﺠﻮی دﮐﺘﺮای ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺑﺎزرﮔﺎﻧﯽ – داﻧﺸﮕﺎه اﺻﻔﻬﺎن
sadiq.isaac@gmail.com
در گذشته بسیاری از سازمانهای خدماتی رویکرد مشتری محوری را در برندسازی مدنظر قرار میدادند، رویکردی که نقش تعاملات مستقیم میان کارکنان و مشتریان، تعاملات میان کارکنان و همچنین مدیران و کارکنان در آن دیده نمی شد. با تاکید بیشتر بر برند به عنوان یک منبع عامل، ارزش برند به مشتری بیش از پیش مدنظر قرار گرفته و مهارت ارائه آن به عنوان یک مزیت رقابتی قلمداد شده و از همه مهمتر به دارایی ذهنی سازمان کمک مینماید. بانکها به عنوان مهمترین سازمانهای خدماتی، میبایست بیش از تاکید بر اینکه چه چیزی ارائه دهند، بر چگونگی ارائه تاکید کنند. هدف این پژوهش، بررسی عوامل موثر بر تعهد کارکنان نسبت به برند و تاثیر آن بر ارزش ویژه برند در یکی از بانکهای کشور است. جامعه آماری این پژوهش کارکنان و مدیران بانک میباشند که تعداد 233 نفر به روش در دسترس مورد استفاده قرار گرفتند. این پژوهش از لحاظ هدف توصیفی، به لحاظ شیوه گردآوری اطلاعات، پیمایشی و از نوع همبستگی میباشد. برای آزمون فرضیههای پژوهش از مدلیابی معادلات ساختاری و نرمافزار Amos22 استفاده گردید. یافتهها حاکی از آن است که میان ادراک کارکنان از برندسازمان استخدامکننده، ادراک کارکنان از برند درک شده توسط مشتری، برند سازمان استخدامکننده و رقبای آن و دانش کارکنان نسبت به برند با تعهد کارکنان نسبت به برند رابطه معناداری وجود دارد. همچنین تعهد کارکنان نسبت به برند بر ارزش ویژه برند تاثیر معناداری دارد.
ادراک کارکنان از برند استخدامکننده,ادراک کارکنان از برند درک شده توسط مشتری,برند استخدام کننده و رقبای آن,دانش کارکنان نسبت به برند,تعهد کارکنان نسبت به برند,ارزش ویژه برند مبتنی بر کارکنان
http://journal.iams.ir/article_251.html
http://journal.iams.ir/article_251_8349cd8af38b9aa13ccfcd4d2d10011e.pdf
انجمن علوم مدیریت ایران
فصلنامه انجمن علوم مدیریت ایران
2717-2619
11
44
2016
12
21
بررسی لایه های پنهان رفتار مصرف کننده: تعامل شخصیت فرد و ابعاد احساسی برند
103
126
FA
حسین
حاجی بابایی
دانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی، واحد تهران مرکز، دانشگاه آزاد اسلامی
h20hajibabaei@gmail.com
حسن
اسماعیل پور
استادیار گروه مدیریت بازرگانی، واحد تهران مرکز، دانشگاه آزاد اسلامی
h_esmailpour@yahoo.com
میر فیض
فلاح شمس
دانشیار گروه مدیریت بازرگانی، واحد تهران مرکز، دانشگاه آزاد اسلامی
حاشیه سود بالا و روابط بلندمدت با مشتریان،ناشی از ایجاد تداعیات و پیوندهای قدرتمند احساسی بین برند و مشتریان می باشد.پیوندهایی که ارتباطاتی ماورای رضایت و وفاداری به برند را ایجاد می کنند.هدف این پژوهش شناسایی و بررسی پیوندهای احساسی و رابطه بین شخصیت افراد و برند، خودابرازی، رمانتیسم فردی و تداعیات برند می باشد.مدل مفهومی پژوهش بر اساس مرور گسترده ادبیات شکل گرفت. در این پژوهش از رویکرد ترکیبی استفاده شد. جامعه پژوهش در فاز اول که رویکردی کیفی داشت، شامل افراد و دانشجویانی بود که یا سالهای متمادی با وجود امکان تغییر، برند مورد نظر را تغییر نداده و یا اظهارات عاشقانه نسبت به برند داشتند . در این فاز از نمونه گیری حاد و هدفمند استفاده شد. جامعه پژوهش در فاز دوم که رویکرد کمی در آن حاکم بود،دانشگاه ها،مراکز خرید و مشتریانی که به نمایندگی های برندها مراجعه می کردند،بود و روش نمونه گیری در این فاز،نمونه گیری در دسترس بود.داده های پژوهش در فاز اول با ابزار مصاحبه و از یک نمونه 50 نفره و در فاز دوم با ابزار پرسشنامه و از یک نمونه 137 نفره جمع آوری شد و با استفاده از تکنیک معادلات ساختاری تحلیل شد.بر اساس نتایج حاصل از پژوهش،تداعیات ،خودابرازی برند را تحت تاثیر قرار می داد.تمامی تیپ های شخصیتی آناگرام تاثیر معناداری بر تداعیات برند داشتند، در حدودی نیمی از تیپ های شخصیتی بر خودابرازی برند موثر بودند. اما بیشتر تیپ های آناگرام،تاثیر معناداری بر رمانتیسم فردی نداشتند.همچنان که رمانتیسم فردی تاثیر معناداری برخود ابرازی داشت،اما در همین حال تداعیات برند را تحت تاثیر قرار نمی داد.بعد هیجان شخصیت برند نیز بر تداعیات و خودابرازی برند موثر بود.این پژوهش با استفاده از رویکرد ترکیبی تلاش کرده است که با انجام مصاحبه های عمقی به لایه های پنهان رفتار مصرف کننده پی برده و با تاکید بر تداعیات و شخصیت افراد، فهم بهتری از سطوح درونی تصمیم گیری فرد داشته باشد.
آناگرام,تداعیات برند,خودابرازی برند,بعد هیجان شخصیت برند,رمانتیسم فردی,رویکرد ترکیبی
http://journal.iams.ir/article_252.html
http://journal.iams.ir/article_252_880612f06fece3416708d0b7bc26a052.pdf
انجمن علوم مدیریت ایران
فصلنامه انجمن علوم مدیریت ایران
2717-2619
11
44
2016
12
21
بررسی عوامل مؤثر در قصد استفاده مستمر دانشجویان از سیستم مدیریت یادگیری
129
151
FA
احد
زارع رواسان
استادیار دانشکده فناوری اطلاعات، موسسه آموزش عالی مهر البرز
zare.ahad@gmail.com
امیر
اشرفی
فارغ التحصیل کارشناسی ارشد دانشکده مدیریت و حسابداری، دانشگاه علامه طباطبائی
dr_taghavifard@yahoo.com
سوگل
ربیعی ساوجی
فارغ التحصیل کارشناسی ارشد دانشکده فناوری اطلاعات، موسسه آموزش عالی مهر البرز
sogolrabiee@ymail.com
معصومه
امانی
فارغ التحصیل کارشناسی ارشد دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبائی
hanafizadeh@gmail.com
در دهههای اخیر، دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی به طور گستردهای به استفاده از سیستمهای مدیریت یادگیری روی آوردهاند. برخلاف نقش مهم سیستم مدیریت یادگیری در محیطهای آموزشی، اکثر تحقیقات بر روی پذیرش اولیه این فناوری تمرکز نموده و تلاش اندکی در خصوص بررسی عوامل مؤثر بر قصد استفاده مستمر از سیستم مدیریت یادگیری انجام شده است. از اینرو، هدف مطالعه حاضر، پیشنهاد یک مدل یکپارچه، بر مبنای تئوری انتظار-تائید، مدل پذیرش فناوری و لذت درک شده (ارزش مربوط به لذت و خوشی) تعریف شده است. مدل ارائه شده با استفاده از دادههای آماری جمعآوری شده از 99 دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد موسسه آموزش عالی مهر البرز در تهران با استفاده از روش حداقل مربعات جزئی مورد آزمون قرار گرفته است. یافتههای حاصل از تحقیق نشان میدهد که سودمندی درک شده تاثیرگذارترین عامل بر روی قصد استفاده مستمر دانشجویان از سیستم مدیریت یادگیری است. همچنین، نتایج به دست آمده حاکی از آن است که نگرش دانشجویان نسبت به سیستم مدیریت یادگیری و سطح رضایت آنها تأثیر معنی داری بر روی قصد استفاده مستمر ندارد.
تئوری انتظار-تائید,سیستم مدیریت یادگیری,روش حداقل مربعات جزئی,لذت درک شده,مدل پذیرش فناوری
http://journal.iams.ir/article_253.html
http://journal.iams.ir/article_253_4790aada7a6066b23ca1ef5faaefff5b.pdf