سازمان های بخش عمومی چگونه کارآفرین می شوند؟

نوع مقاله : مقاله مستقل

نویسندگان

1 استادیار گروه مدیریت، دانشکده مدیریت و اقتصاد، دانشگاه صنعتی شریف، تهران، ایران

2 استادیار دانشکده مدیریت و حسابداری پردیس فارابی، دانشگاه تهران، قم، ایران

3 دانشجوی دکتری گروه مدیریت بازرگانی و کسب و کار، دانشکده مدیریت و حسابداری، پردیس فارابی دانشگاه تهران،قم، ایران

چکیده

امروزه، محیط بیرونی بسیاری از سازمان‌های بخش عمومی را میتوان به صورت بی نظمی روز افزون، تحمیل یک پویایی، تهدید، و مجموعۀ پیچیدهای از شرایط برای مدیران توصیف کرد. در چنین شرایطی کارآفرینی بخش عمومی از طریق تأکید بر انعطاف‌پذیری، سازگاری، سرعت، و نوآوری، میتواند پاسخ استراتژیک مؤثری به بی نظمی های محیطی باشد. با این وجود علیرغم توجه گسترده به موضوع نوآوری و کارآفرینی در بخش عمومی در سطح جهانی، هنوز شواهد کمی بر وجود یک پارادایم و مدل تأیید شده مشاهده می‌شود. پژوهش حاضر با استفاده از روش فراترکیب، در پی پاسخگویی به سه سوال است؛ کارآفرینی بخش عمومی چگونه در ادبیات تعریف شده؟ پیشایندها یا پیش‌نیازهای پیاده-سازی کارآفرینی در سازمان‌های بخش عمومی کدامند؟ و چه پیامدها و خروجی‌هایی را می‌توان از پیاده‌سازی کارآفرینی در سازمان‌های عمومی،انتظار داشت؟ تحلیل کدگذاری‌ها و ترکیب محتوای مقالات منتخب از سه پایگاه اطلاعات علمی در فاصلۀ سال‌های 2000 تا 2016، به شکل مدلی در سه سطح فردی، سازمانی و محیطی استخراج و در این مقاله معرفی شده است. 
 
 
 

تازه های تحقیق

 

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

How Do Public Sector Organizations Become Entrepreneurs?

نویسندگان [English]

  • Seyed Alireza Feyzbakhsh 1
  • Asef Karimi 2
  • Samaneh Arabshahi 3
چکیده [English]

Today, the external environment of many public sector organizations can be described as the increasing turbulence, the imposition of dynamics, threat, and a complex set of conditions for managers. In such a situation, public entrepreneurship can be a strategic response to environmental turbulence through an emphasis on flexibility, adaptability, speed, and innovation. However, despite widespread attention to the issue of innovation and entrepreneurship in the public sector at the global level, there is still little evidence of the existence of a confirmed paradigm and model. Using the meta-synthesis approach, the present study seeks to answer three questions: 1) How the public entrepreneurship has been defined in the literature? 2) What are the antecedents or prerequisites of the implementation of entrepreneurship in public and state organizations? and 3) What outcomes and consequences can be expected from the implementation of entrepreneurship in public sector organizations?  The analysis of contents of the selected articles from the three scientific databases in the period of 2000-2016 were extracted in three levels, including individual, organizational, and environmental, which are introduced in this paper.
 
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Public Entrepreneurship
  • Corporate Entrepreneurship
  • Organizational Innovation
  • Public organizations
  • public sector

سازمان‌های بخش عمومی چگونه کارآفرین می­شوند؟

 

سید علیرضا فیض بخش *

آصف کریمی **

سمانه عربشاهی [1]***

 

تاریخ دریافت: 21/06/98

تاریخ پذیرش: 10/11/98

 

چکیده

امروزه، محیط بیرونی بسیاری از سازمان­های بخش عمومی را می‌توان به صورت بی نظمی روز افزون، تحمیل یک پویایی، تهدید، و مجموعۀ پیچیده‌ای از شرایط برای مدیران توصیف کرد. در چنین شرایطی کارآفرینی بخش عمومی از طریق تأکید بر انعطاف­پذیری، سازگاری، سرعت، و نوآوری، می‌تواند پاسخ استراتژیک مؤثری به بی نظمی های محیطی باشد. با این وجود علیرغم توجه گسترده به موضوع نوآوری و کارآفرینی در بخش عمومی در سطح جهانی، هنوز شواهد کمی بر وجود یک پارادایم و مدل تأیید شده مشاهده می­شود. پژوهش حاضر با استفاده از روش فراترکیب، در پی پاسخگویی به سه سوال است؛ کارآفرینی بخش عمومی چگونه در ادبیات تعریف شده؟ پیشایندها یا پیش­نیازهای پیاده­سازی کارآفرینی در سازمان­های بخش عمومی کدامند؟ و چه پیامدها و خروجی­هایی را می­توان از پیاده­سازی کارآفرینی در سازمان­های عمومی،انتظار داشت؟ تحلیل کدگذاری­ها و ترکیب محتوای مقالات منتخب از سه پایگاه اطلاعات علمی در فاصلۀ سال­های 2000 تا 2016، به شکل مدلی در سه سطح فردی، سازمانی و محیطی استخراج و در این مقاله معرفی شده است.

واژگان کلیدی: کارآفرینی عمومی؛ کارآفرینی سازمانی؛ نوآوری سازمانی؛ سازمان های عمومی؛ بخش عمومی

 

 

مقدمه

با وجودی که به صورت سنتی کارآفرینی به عنوان پدیدۀ بخش خصوصی شناخته می‌شود، در حقیقت کارآفرینی مفهومی جامع است و می‌تواند علاوه بر شرکت‌های کوچک و متوسط1 و سازمان‌های بزرگ، برای دولت و دیگر سازمان­های بخش عمومی نیز به کار رود (Hisrich & Al-Dabbagh, 2013). امروزه، محیط خارجی بسیاری از سازمان­های بخش عمومی را می‌توان به صورت تلاطم روز افزون، تحمیل یک پویایی، تهدید، و مجموعۀ پیچیده‌ای از شرایط برای مدیران توصیف کرد؛ در چنین شرایطی کارآفرینی از طریق تأکید بر انعطاف‌پذیری، سازگاری، سرعت، و نوآوری، می‌تواند پاسخ استراتژیک مؤثری به تلاطم‌های محیطی باشد (Kearney & Morris, 2015).

کارآفرینی در بخش خصوصی با تمرکز بر ریسک‌پذیری و پیگیری فرصت‌ها به تکامل رسیده است. در تعاریف مختلف کارآفرینی، مفاهیم نوآوری[i]، ریسک‌پذیری[ii] و رفتار پیشنگرانه[iii] ابعاد تکرار شونده­­ای هستند (Kearney, Hisrich, & Roche, 2009). با گذشت زمان، مفهوم کارآفرینی فراتر از افراد ریسک‌پذیر، در قالب کارآفرینی سازمانی به تنظیمات سازمانی نیز گسترش یافت  (Lunt, Exworthy, Hanefeld, & Smith, 2015; Sadler, 2000). تحقیقات نشان داده است که ظهور کارآفرینی سازمانی یک استراتژی مهم برای موفقیت سازمان‌های بخش خصوصی و بخش عمومی است (Hornsby, Kuratko, Holt, & Wales, 2013).

مفهوم کارآفرینی سازمانی در چهار دهۀ گذشته تکامل یافته و در طول زمان تعاریف متفاوتی را شامل شده است. تحقیقات اولیه در دهۀ 1970 بر تیم­های خطرپذیر[iv] و مفاهیم پایه­ای این مسأله که چگونه کارآفرینی می­تواند در سازمان­های موجود، وجود داشته باشد متمرکز بود. در دهۀ 1980، محققان کارآفرینی سازمانی را به شکل رفتار کارآفرینانه­ای مفهوم­سازی کردند که نیازمند مجوزها و دسترسی به منابع سازمانی[v] با هدف توسعۀ انواع مختلف نوآوری­های ارزش آفرین است. در دهۀ 1990، پژوهشگران تمرکز خود را به نیرو دهی مجدد[vi] و افزایش توانایی بنگاه برای توسعۀ مهارت­ها از طریق آنچه که نوآوری­ها می­توانند خلق کنند، قراردادند و تعاریف جامع­تری از کارآفرینی سازمانی در این دوران شکل گرفت. با شروع قرن بیست و یکم، کارآفرینی سازمانی به عنوان یک رشتۀ مطالعاتی، تعریف شد و توسعۀ شایستگی­های نوآوری از طریق کارآفرینی سازمانی، همچنان در این دهه مورد توجه قرار گرفت (Kuratko & Morris, 2018). در مجموع اینگونه می­توان جمع­بندی کرد که کارآفرینی سازمانی در 40 سال گذشته رشد کرده و به یک استراتژی تبدیل شده که می‌تواند تلاش‌های بنگاه‌ها برای ایجاد نوآوری و مقابلۀ مؤثر با واقعیت‌های رقابتی در بازار رقابتی امروز را تسهیل نماید. متفکران استراتژیک، فراتر از نوآوری‌های سنتی خدمات و محصولات، به سمت آینده­نگری در فرآیند‌ها، زنجیره‌های ارزش، مدل‌های کسب و کار، و همۀ وظایف مدیریت حرکت کرده‌اند. همانگونه که کوراتکو[vii] (2009) اشاره کرده است، درک «اهمیت کارآفرینی در قرن بیست و یکم» باید در دستور کار سازمان‌ها قرارگیرد. ایرلند[viii] و همکاران (2009) تأکید می‌کنند که برای توسعه و پرورش همزمان مزیت‌های رقابتی امروز و فردا، مزیت‌هایی که برپایۀ نوآوری قرار دارند، بنگاه‌ها به صورت فزاینده­ای بر کارآفرینی سازمانی تکیه می‌کنند. بنگاه‌هایی که کارآفرینی سازمانی را اجرا می‌کنند معمولاً به صورت نهادهایی پویا، انعطاف‌پذیر و آمادۀ بهره‌بردن از فرصت‌های کسب و کار جدید به محض ظهور، هستند (Kuratko, Hornsby, & Hayton, 2015).

اصطلاح «کارآفرینی» در ادبیات مدیریت دولتی نیز با تکرار در حال ظهور و افزایش بوده و به روش‌های گوناگونی استفاده شده است. دیدگاه رایجی پیشنهاد می­کند، این نوع کارآفرینی، محصول جانبی کاربرد مدیریت استراتژیک و اصول رهبری کارآفرینانه در شرکت‌های دولتی است. در این دیدگاه، تأکید بر مسئولیت اجرایی­ای است که شامل شناسایی و اقدام بر مبنای فرصت‌ها، ایجاد منابع درآمدی جدید، استفاده از منابع موجود به روش‌های جدید، ارائۀ خدمات فزاینده، و کمک به تسهیل افزایش آموزش و مشارکت شهروندان است (Kearney & Morris, 2015).

در طول دهه‌های 1980 و 1990، با توجه به اصطلاحات پیش پا افتادۀ اداری[ix] و شکل‌های سازمانی بی مصرف مدیریت عمومی سنتی[x]، کارآفرینی به عنوان یک جریان رایج­تر برای بخش عمومی شناخته شد (Lunt et al., 2015). اینگونه بود که کم کم، کارآفرینی بخش عمومی، به موضوع مهم پر تکراری از جنبش اختراع مجدد دولت[xi]، فرماندهی به جای پارو زدن[xii] و اشکال مدیریت عمومی نوین[xiii] تبدیل شد (Borins, 2000; Denhardt & Denhardt, 2000; Osborne & Gaebler, 1992). از اواسط دهۀ 1990 توجه به تفاوت‌های میان بخش‌های عمومی و خصوصی و تأثیر بالقوۀ این تفاوت‌ها بر توسعۀ چارچوب­هایی برای ظهور کارآفرینی سازمانی در بخش دولتی متمرکز گردید. در این سال‌ها، محققان به این نتیجه رسیدند که خصوصیات کارآفرینی بخش عمومی و خصوصی، نمی­تواند یکسان باشد و یکسان هم نیست (Sadler, 2000).  سازمان‌های بخش عمومی به دلایل متفاوتی از سازمان­ خصوصی متمایز می­شوند از جمله اینکه آنها برمبنای مالیات شکل گرفته‌اند و کمتر در معرض بازار و مشتری (هرکس که می­خواهد باشد) هستند؛ به افرادی خدمت ارائه می‌کنند که بلافاصله با آنها مواجه نمی‌شوند؛ تحت نظارت عمومی هستند؛ با معادلۀ ریسک/پاداشی[xiv] مواجه­اند که به شدت از اشتباه جلوگیری می‌کند (Currie, Humphreys, Ucbasaran, & McManus, 2008) و غیره. ایجاد مفهوم خلق ارزش عمومی[xv]، تلاشی برجسته برای تطبیق انگیزۀ کارآفرینانه مدیریت عمومی نوین با احترام به عملکردهای هنجاری وسیع­تر یک سازمان عمومی در جامعه است. خلق ارزش، که کارآفرینی عمومی را به عنوان وسیله­ای برای افزایش ارزش عمومی چارچوب­بندی کرده (Meynhardt & Diefenbach, 2012)، این نکته را یادآوری می­کند که مدیران عمومی باید بر مسئولیت خود برای خدمت­رسانی و توانمندسازی شهروندان ضمن مدیریت سازمان­های عمومی و اجرای سیاست­های عمومی، تمرکز نمایند (Denhardt & Denhardt, 2000) و این همان چیزی است که «خدمات عمومی نوین[xvi]» (Denhardt & Denhardt, 2000) یا  «مدیریت ارزش عمومی[xvii]» (Diefenbach, 2011) نامیده می­شود.­

علیرغم تحقیقات مهمی که دراقتصاد، تاریخ، حکومت، امور بین الملل، و علوم سیاسی با تمرکز بر تغییرات عمده در منافع عمومی و نهادهای عمومی انجام شده، پژوهش‌های کمی در خصوص نخستین اصول مدیریتی در کارآفرینی عمومی وجود دارد (Klein, Mahoney, McGahan, & Pitelis, 2010). و با وجودی که فراخوان برای نوآوری و کارآفرینی در بخش عمومی در سطح جهانی مورد توجه قرار گرفته است، شواهد کمی بر وجود یک پاردایم بین المللی جهت اصلاحات[xviii] مشاهده می‌شود (Sadler, 2000). علی رغم آنکه عوامل سازمانی متعددی درادبیات بخش خصوصی، برای تسهیل تمایل به کارآفرینی پیشنهاد شده است؛ در زمینۀ سازمان­های عمومی، اطلاعات کمی در خصوص پیشایندهای[xix] حقیقی کارآفرینی، به این معنا که، چه چیزی مدیریت دولتی[xx] را نوآور، پیشنگری[xxi]، و گاهی حتی ریسک­پذیر می­کند، در دسترس است (Currie et al., 2008; Klein, Mahoney, McGahan, & Pitelis, 2013; Meynhardt & Diefenbach, 2012; Rowe, Boyce, Boyle, & O'Reilly, 2004; Sadler, 2000). بر این اساس و از آنجایی که مقالات مطالعه ادبیات محدودی در حوزه کارآفرینی عمومی و کارآفرینی سازمانی در سازمان­های عمومی تا اکنون به چاپ رسیده است. پژوهش­ حاضر، به عنوان یک پژوهش کاربردی، با استفاده از روش فراترکیب[xxii] سعی در استخراج مدلی یکپارچه از ادبیات موجود برای پیاده­سازی کارآفرینی سازمانی در سازمان­های عمومی دارد. طبق تعریف، فراترکیب نوعی تحقیق کیفی است که داده­های آن را یافته­های مطالعات پیشین با موضوعات مرتبط و مشابه تشکیل می­دهند (Zimmer, 2006). سندلوسکی و بارسو[xxiii] (2007) روشی را برای فراترکیب معرفی کرده­اند که شامل مراحل: تعیین هدف تحقیق، مطالعۀ سیستماتیک ادبیات، غربال­گری و انتخاب مقالات مناسب، استخراج و طبقه­بندی یافته­های موجود در مقالات، تحلیل و ترکیب یافته­ها، کنترل کیفیت و ارائۀ یافته­ها است. در ادامۀ این مقاله، بر مبنای روش فوق، ابتدا به تشریح روش انجام کار و سپس ارائۀ یافته­های حاصل از پژوهش و در نهایت بحث و جمع­بندی مقاله می­پردازیم.

هدف و سوال تحقیق

همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، هدف پژوهش حاضر تلاش برای پاسخگویی به کمبود یک چارچوب جامع در زمینۀ کارآفرینی عمومی است. در نتیجه در این مقاله سعی شده مدلی کلی از دانش موجود در ادبیات این موضوع ارائه شود. برای دستیابی به این هدف، سه سؤال اصلی که از طریق مطالعۀ ادبیات در پی پاسخ به آنها هستیم، عبارتند از:

سوال تحقیق 1. کارآفرینی عمومی چگونه در ادبیات تعریف شده است؟ هدف سوال اول آن است که بدانیم محققان حوزه­های کارآفرینی و مدیریت عمومی، کارآفرینی عمومی را چگونه تعریف می­کنند. پاسخ این سوال مفهومی واضح­تر از پدیدۀ کارآفرینی عمومی ارائه می­دهد.

سوال تحقیق 2. پیشایندها یا پیش­نیازهای پیاده­سازی کارآفرینی در سازمان­های عمومی کدامند؟ برای درک بهتر و همچنین شناسایی فرآیند کارآفرینی در سازمان­های عمومی، شناسایی مشوق­ها و موانع از اهمیت زیادی برخوردار است.

سوال تحقیق 3. پیامدها یا خروجی­های حاصل از کارآفرینی در سازمان­های عمومی چه چیزهایی می­تواند باشد؟ یکی از عناصر اصلی هر فرآیند، خروجی­های مورد انتظار آن است. هدف این سوال شناسایی خروجی­های مورد انتظار از فرآیند کارآفرینانۀ عمومی است.

مطالعۀ سیستماتیک، غربالگری و انتخاب مقالات مناسب

جهت مطالعه سیستماتیک ادبیات، طبق فرآیند نمایش داده شده در شکل 1 عمل شد. بر این اساس، ابتدا لیست مجلات برتر دو حوزة کارآفرینی[xxiv] و مدیریت دولتی[xxv] در فهرست سال 2018 راهنمای مجلات علمی انجمن مدارس کسب و کار[xxvi]  مورد بررسی قرار گرفت. هر دوی این حوزه­ها دارای سه مجله برتر 4 امتیازی بر اساس این فهرست هستند. سپس پایگاه­هایی که این 6 مجلة برتر، در آنها فهرست شده­اند، مشخص گشته و مبنای کار جستجو قرار گرفتند. بر این مبنا جامعۀ آماری این پژوهش را مقالات چاپ شده با موضوع کارآفرینی سازمانی در سازمان­های عمومی که در ادبیات، اصطلاح کارآفرینی عمومی[xxvii] بیشتر برای آن استفاده می­­شود، در سه پایگاه وایلی[xxviii]، ساینس دایرکت[xxix] و آکسفورد آکادمیک[xxx] و بازۀ سال­های 2000 تا 2016 تشکیل می­دهند.

در مرحله بعد عبارت «کارآفرینی عمومی[xxxi]» در کل متن مقالات این سه پایگاه و در فاصله سال­های 2000 تا پایان 2016 جستجو شد. طبیعی است که به دلیل فراگیر و عمومی بودن کلید واژة انتخابی، نتیجه جستجو شامل مقالات از حوزه­های متنوع و گاهی نامرتبط با موضوع نیز می­شد. اما انتخاب این کلید واژه هدفمند بود تا اطمینان نسبی حاصل شود که مقاله­ای در این حوزه از قلم نیافتاده است. درنتیجة جستجو، مجموعاً 175 مقاله به دست آمد. در بررسی اولیة این مقالات که شامل دقت در عنوان کامل مقاله و مطالعۀ خلاصۀ مقالات بود، 67 مقاله برای مطالعه دقیق­تر انتخاب شدند. در مرحله دوم بررسی و پس از مطالعۀ متن مقالات انتخابی در مرحلۀ اول، 51 مقاله که ارتباط کمتری با سؤالات تحقیق این پژوهش داشتند، کنار گذاشته شدند و در نهایت، 16 مقاله به عنوان مقالات مورد استفاده در این پژوهش انتخاب شدند. فهرست مقالات منتخب در Error! Reference source not found. قابل مشاهده است.

 

 

شکل 1- فرایند جستجو و انتخاب مقالات

جدول 1: فهرست مقالات منتخب

 

استخراج و طبقه­بندی یافته­های موجود در مقالات

برای تحلیل و استخراج نتایج از نرم­افزارهای اطلس تی (نسخه 8)[xxxii] و اکسل[xxxiii] استفاده شد. جهت ایجاد دیدگاهی کلی در مورد موضوع، مقالات مورد بررسی به کمک نرم افزار اطلس تی 8، از منظر تعداد تکرار کلمات مورد استفاده، تحلیل شدند. شکل 2 نشان دهندۀ نتیجۀ بررسی تکرار کلمات در 16 مقالۀ مورد بررسی است. این تحلیل می­تواند راهنمای خوبی برای انتخاب کلیدواژه­های جستجو برای پژوهش­های آتی باشد.  همچنین توزیع مقالات منتخب از منظر نوع، روش تحقیق و طبقه­بندی مجلۀ منتشر کنندۀ مقاله (بر اساس دو طبقه­بندی بین­المللی سیماگو[xxxiv] و انجمن صنفی مدارس کسب و کار[xxxv]) و همچنین توزیع جغرافیایی محل پژوهش در شکل 3 و شکل 4 قابل مشاهده است. همانگونه که مشاهده می­شود، این اشکال، به صورت واضحی تمایل و علاقه بیشتر صاحبنظران و پژوهشگران حوزۀ مدیریت عمومی و استقبال کمتر صاحبنظران و پژوهشگران حوزه کارآفرینی را به کارآفرینی در سازمان­های عمومی نشان می­دهد. در خصوص توزیع جغرافیایی پژوهش­ها نیز، هرچند به دلیل توسعۀ علمی کشورهای توسعه یافته­تر، در همۀ حوزه­های علمی انتظار می­روند نسبت تعداد مقالات چاپ شده در این کشورها بیشتر باشد، ولی به نظر می­رسد برخلاف بسیاری از حوزه­های پژوهشی، هنوز این حوزه در کشورهای کمتر توسعه یافته مورد اقبال پژوهشگران قرار نگرفته­است؛ این امر در حالی است که کارآفرینی می­تواند تأثیر به سزایی در بهبود وضعیت دولت­های کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته داشته باشد.

 

شکل 2 - ابر کلماتی[xxxvi] که بین 200 تا 3000 بار در مجموع 16 مقاله مورد بررسی، تکرار شده­اند. (اندازه بزرگ­تر کلمات نشان دهنده تکرار بیشتر آنهاست)

 

شکل 3- نسبت توزیع مقالات از نظر نوع، روش تحقیق و طبقه بندی مجله

 

شکل 4 – توزیع جغرافیایی مقالات

کدگذاری براساس روش کدگذاری باز انجام گرفت. کدگذاری متن مقالات منتخب در راستای پاسخ­گویی به سوالات تحقیق، در سه زمینۀ مفهوم کارآفرینی عمومی، پیشایندها و پیامدهای آن، باعث شناسایی مفاهیم و مقوله­هایی در سه سطح فردی، سازمانی و محیط شد. این مفاهیم و مقوله­ها و زمینه­های فرعی­ آنها در سطوح مختلف در جدول­های 2 و 3 قابل مشاهده هستند. مقوله­ها و مفاهیم معرفی شده در این جداول در بخش 5 این مقاله به تفضیل معرف شده­اند.

 

 

جدول 2- کدها و مقوله­های مرتبط با پیشایندهای کارآفرینی عمومی

مقوله

مفهوم

کد/ تعریف

مقاله­

سطح فردی – کارآفرینی عمومی

ویژگی­های کارآفرینانه

خلاقیت و نوآوری

(Borins, 2000)، (Mack, Green, & Vedlitz, 2008)

ریسک پذیری

(Bernier & Hafsi, 2007)، (Currie et al., 2008)، (Lunt et al., 2015)، (Mack et al., 2008)

پیشنگری[xxxvii]

(Borins, 2000)، (Mack et al., 2008)، (Sundin & Tillmar, 2008)

توانایی شناسایی و بهره­برداری از فرصت­ها

(Currie et al., 2008)،  (Lunt et al., 2015)

پافشاری[xxxviii]

(Mack et al., 2008)، (Sundin & Tillmar, 2008)

مهارت­های سیاسی

داشتن بینش، درک، ارزیابی و پیش­بینی مناسبی از دورنمای سیاسی

(Currie et al., 2008)، (Lunt et al., 2015)

توانایی جلب نظر و حمایت ذی نفعان

توانایی همراه کردن سایرین

توانایی جلب حمایت دیگران

(Currie et al., 2008)،

(Sundin & Tillmar, 2008)، (Lunt et al., 2015)

انگیزه­های فردی

مسائل سیاسی، پیشرفت­ شغلی (جاه طلبی سیاسی)

(Sundin & Tillmar, 2008)

وابستگی به جامعۀ محلی و توانایی شبکه­سازی

علاقه و تمایل مدیران به برآورده نمودن نیازهای محلی، توانایی تبادل اطلاعات با ذی­نفعان محلی، شبکه سازی

(Mack et al., 2008)، (Meynhardt & Diefenbach, 2012)

سطح سازمان ـ سازمان عمومی

استراتژی

استراتژی پیشنگری

(Currie et al., 2008)، (Morris, Kuratko, & Covin, 2011)، (Diefenbach, 2011)

وضوح/ابهام اهداف

(Klein et al., 2013)، (Klein et al., 2013)، (Meynhardt & Diefenbach, 2012)، (Sadler, 2000)،

ساختار

سلسله مراتب ساختاری، بوروکراسی زیاد، استقلال سازمانی، اختیار کاری، اندازه بنگاه

(Sadler, 2000)،

(Currie et al., 2008)، (Meynhardt & Diefenbach, 2012

سیستم­ها

دسترسی به منابع

(Meynhardt & Diefenbach, 2012)

سیستم پاداش/تنبیه

(Sadler, 2000)، (Borins, 2000)، (Meynhardt & Diefenbach, 2012)

سیستم ارزیابی عملکرد

(Meynhardt & Diefenbach, 2012)، (Klein et al., 2013)، (Currie et al., 2008)

سبک

ریسک پذیری، تحمل شکست، عدم اطمینان و ابهام

(Morris et al., 2011)، (Diefenbach, 2011)، (Sadler, 2000)، (Currie et al., 2008)، (Lunt et al., 2015)

حمایت از نوآوری و رهبری کارآفرینانه

(Bernier & Hafsi, 2007)، (Borins, 2000)، (Currie et al., 2008)، (Meynhardt & Diefenbach, 2012)

مباحث مرتبط با کارکنان

گردش پرسنلی، آموزش تخصصی

(Sadler, 2000)، (Rowe et al., 2004)

مهارت­ها

منابع سازمان، قابلیت­های سازمان

(Klein et al., 2013)، (Sadler, 2000)

ارزش­های مشترک

ارزش مشترک، تصمیم­گیری مشارکتی

(Marie, 2016)، (Sadler, 2000)

سطح محیط (سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، تکنولوژیک)

درجه تلاطم محیط

میزان تغییرات محیطی، میزان تحولات اقتصادی و اجتماعی

(Sadler, 2000)، (Sundin & Tillmar, 2008)،

مقررات، رویه­ها و خطوط قرمز

قوانین، مقررات، رویه ها و خطوط قرمز

(Sadler, 2000)، (Ford & Andersson, 2016)

تأثیرات سیاسی

تأثیر ملاحظات سیاسی در تغییرات محیطی

(Sadler, 2000)، (Borins, 2000)،

حمایت­های نهادی

سرمایۀ اجتماعی، شبکه اجتماعی

(Sundin & Tillmar, 2008)، (Ford & Andersson, 2016)

فضای نوآوری و تکنولوژیک

وضعت صنعت مورد نظر از نظر نوآوری، تغییرات و پیشرفت های تکنولوژیک

(Borins, 2000)، (Sundin & Tillmar, 2008)،

نیازها و انتظارات جامعه

انتظارات و خواست جامعه

تقاضای جامعه

(Sundin & Tillmar, 2008)، (Meynhardt & Diefenbach, 2012)

جدول 3- کدها و مقوله­های مرتبط با پیامدهای کارآفرینی عمومی

مقوله

کد / مفهوم

مقاله­

پیامدهایی برای کارآفرین عمومی

استفاده از اعتبار این موفقیت در پیشرفت مسیر شغلی

(LeRoux & Pandey, 2011)

پیامدهایی برای سازمان عمومی

بهبود عملکرد

(Meynhardt & Diefenbach, 2012)

ارتقای کارآیی

(Bernier & Hafsi, 2007)، (Mack et al., 2008)، (Rowe et al., 2004)

بهبود فرآیندها

(Borins, 2000)

بهبود بهره­وری

(Bernier & Hafsi, 2007)

افزایش انعطاف­پذیری

(Mack et al., 2008)

پیامدها برای جامعه

بهبود خدمات رسانی به شهروندان و مالیات دهندگان

(Bernier & Hafsi, 2007)، (Mack et al., 2008)

توانمندسازی جوامع و شهروندان

(Borins, 2000)

تحلیل و ترکیب یافته­ها کنترل کیفیت و ارائه آنها

همانگونه که پیش از این اشاره شد، در راستای پاسخ­گویی به سوالات سه گانۀ پژوهش حاضر، متن مقالات منتخب به دقت مطالعه و کدگذاری گردیدند. در نهایت نتیجه مقوله­بندی، تحلیل و ترکیب، کدها به صورت مدلی که در Error! Reference source not found. آمده جمع­بندی شد. مدل استخراج شدۀ کارآفرینی سازمانی در سازمان­های عمومی که حاصل فراترکیب مقالات بررسی شده است، مفهوم کارآفرینی عمومی، پیش­آیندها و پیامدهای آن را در سه سطح فردی، سازمانی و محیط تقسیم بندی می­کند. جهت کنترل کیفیت مدل استخراج شده، شامل روایی و پایایی آن، کدهای استخراج شده و مدل نهایی در اختیار 4 خبرۀ حوزه مدیریت و کارآفرینی قرار گرفته و از نظرات آنها جهت اصلاح و بهبود آن استفاده شد. جزئیات این مدل که مشارکت[xxxix] اصلی پژوهش حاضر به حساب می­آید، در ادامه تشریح خواهد شد.

کارآفرینی عمومی

سادلر[xl] (2000) معتقد است، کارآفرینی در بخش عمومی، بر خلاف بخش خصوصی، بر یک تمایل گروهی در سازمان­ها برای تحول، سازگاری، نوآوری و پذیرش ریسک استوار است. برنیِر[xli] و هافسی[xlii] (2007) نیز در این راستا، یک تئوری چرخه­ای از کارآفرینی عمومی که ریشه در شرایط زمینه‌ای دارد، ارائه کرده­، استدلال می‌کنند که کارآفرینان عمومی این روزگار، در قالب تیم بوده و اقدامات سیستمیک دارند. در پژوهش­های پیشین انجام گرفته (مقالات منتخب مورد بررسی)، انواع مختلفی از کارآفرینی عمومی شناسایی و بررسی شده­اند. این انواع در جدول 4 ذکر شده است.

جدول 4- انواع کارآفرینی عمومی

 

عنوان

شرح

ماهیت کارآفرینی

کارآفرینی قهرمانانه[xliii]

وقتی یک محیط همگن و پایدار وجود دارد، کارآفرینی عمومی از نوع کلاسیک آن یعنی فردی و استثنایی[xliv] بروز می کند. این نوع کارآفرینی عمومی، جرقه‌های سریع و اصلی مورد نیاز برای تغییرات زیربنایی سازمان­های دولتی را فراهم می‌کند (Bernier & Hafsi, 2007).

کارآفرینی سیستمیک[xlv]

هنگامی که محیط ناهمگن و متلاطم است، کارآفرینی عمومی مشاهده شده، سیستمیک‌تر خواهد بود، بدین معنی که تنها به یک فرد محدود نمی‌شود بلکه به تعداد زیادی از افراد وابسته است، بخش بزرگی از عملیات سازمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، و نهادینه می‌شود (Bernier & Hafsi, 2007).

مظاهر یا انواع کارآفرینی عمومی

ایجاد سازمان عمومی جدید

یکی از مظاهر کارآفرینی عمومی، خلق سازمان‌های عمومی جدید است. با این حال، پژوهش‌های کمی به طور جامع به روش‌های شناسایی فرصت‌ها، هدایت منابع[xlvi]، و ایجاد ساختارهای حکومتی یا موسساتی برای پیگیری منافع عمومی پرداخته­اند (Klein et al., 2010; Sadler, 2000).

مدیریت خلاق منابع عمومی

مدیریت خلاق منابع عمومی شامل شناسایی، خلق، و توسعۀ منابع جدیدی که یا مالکیت عمومی دارند و یا کاملاً در برگیرندۀ منافع عمومی هستند، سازماندهی و سازماندهی مجدد دولت‌ها و ادارات دولتی و اشکال جدید تعامل بخش عمومی و بخش خصوصی توسط بازیگران عمومی است (Klein et al., 2010).

تغییر محیط نهادی یا قوانین بازی

کارآفرینی عمومی با شناسایی اهداف و ایجاد شرایط لازم، چارچوبی برای پیگیری منافع خصوصی و منافع عمومی تنظیم می‌کند. کارآفرینی عمومی قوانین بازی (خوب یا بد) را مقرر می­کند، و کارآفرینی خصوصی بازی کردن در این زمین بازی است (Klein et al., 2010).

ایجاد ارزش عمومی توسط بخش خصوصی

بورینز[xlvii] (2000) ضمن مطالعۀ نوآوری‌های موفق سازمان‌های عمومی استفاده از بخش خصوصی برای دستیابی به اهداف عمومی را به عنوان یکی از ویژگی­های مشترک این سازمان­ها شناسایی کرد.

 

شکل 5 - مدل کارآفرینی سازمانی در سازمان­های عمومی

سطح سازمان ـ سازمان عمومی

رفتارهای کارآفرینی عمومی برای توسعه، نیازمند یک زمینة سازمانی مدیریتی یا سیاسی هستند (Lunt et al., 2015; Sadler, 2000). همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، کارآفرینی عمومی را می­توان محصول کاربرد مدیریت استراتژیک در شرکت­های دولتی دانست (Kearney & Morris, 2015)، بر این اساس، در این مقاله برای طبقه­بندی پیشانیدهای سطح سازمانی کارآفرینی عمومی، از یکی از چارچوب­های پر کاربرد در دستیابی به تغییر سازمانی پس از معرفی یک استراتژی جدید استفاده شده است. این چارچوب که به چارچوب هفت اس مک کینزی[xlviii] معروف است، حاوی عناصر لازم برای تأثیرگذاری بر تحولات استراتژیک موفقیت در سازمان می­باشد (Sheehan & Powers, 2018). طراحان این مدل معتقدند، تحول سازمانی مؤثر در حقیقت رابطۀ بین ساختار[xlix]، استراتژی[l]، سیستم‌ها[li]، سبک[lii]، مهارت‌ها[liii]، کارکنان[liv]، و چیزی است که آنها اهداف مافوق[lv] یا ارزش مشترک[lvi] می­نامند.[lvii] (Waterman Jr, Peters, & Phillips, 1980; Weihrich & Koontz, 1993). در جدول زیر پیشایندهای مختلف کارآفرینی عمومی را بر اساس این مدل در سطح سازمانی بررسی خواهیم کرد.

جدول 5- پیشایند کارآفرینی عمومی در سطح سازمان

بعد

تعریف براساس مدل 7  اس

پیشایند کارآفرینی عمومی/ ویژگی­های سازمان­های عمومی

استراتژی

اقدام سیستماتیک و تخصیص منابع برای دستیابی به اهداف سازمان (Weihrich & Koontz, 1993).

موضع‌گیری و اقدامات انجام شده توسط بنگاه در پاسخ به تغییرات یا پیش­بینی آنها در محیط خارجی، به منظور دستیابی به مزیت رقابتی (Kaplan, 2005).

در زمینه انواع استراتژی­های رایج در سازمان­های عمومی کارآفرین مورد مطالعه در مقالات منتخب، اشاراتی به استراتژی پیشنگری به معنی جهت­گیری عملی (عمل­گرایی)[lviii]، پیاده­سازی ایده­ها، سازگاری[lix]، و پیش­بینی و جلوگیری از مسائل (Currie et al., 2008)(Morris et al., 2011)(Diefenbach, 2011) وجود دارد.

همچنین بحث اهداف و وضوح و ابهام موجود در اهداف در سازمان­های عمومی، در مقالات مورد بررسی به تناوب تکرار شده است. (Currie et al., 2008; Klein et al., 2013)(Meynhardt & Diefenbach, 2012)(Sadler, 2000).

ساختار

ساختار سازمان و روابط اختیار/پاسخگویی است (Weihrich & Koontz, 1993).

شیوه‌ای که با آن وظایف و افراد تخصیص یافته و تقسیم شده، و قدرت، توزیع می‌شود؛ اینکه چگونه فعالیت‌ها و روابط گزارش‌دهی و گروه­بندی می‌شوند؛ مکانیسم‌هایی که با آنها فعالیت‌ها در سازمان هماهنگ می‌شوند (Kaplan, 2005).

سازمان‌های کارآفرینانۀ بخش عمومی، عمدتاً دارای سلسله مراتب ساختاری هستند (Sadler, 2000).

بوروکراسی بیش از حد در بخش عمومی، به عنوان مانعی برای کارآفرینی به حساب می­آید (Currie et al., 2008).

ابعاد مختلف ساختار سازمانی از جمله استقلال سازمانی(Sadler, 2000)، اختیار کاری (Currie et al., 2008; Meynhardt & Diefenbach, 2012) و اندازۀ بنگاه (Sadler, 2000 نیز در مقالات مورد بررسی مورد بحث قرار گرفته­اند.

سیستم‌ها

رویه‌های رسمی و غیر رسمی برای مدیریت سازمان، شامل سیستم‌های کنترل مدیریت، سیستم‌های اندازه­گیری عملکرد و پاداش، سیستم‌های بودجه‌بندی و تخصیص منابع، و سیستم‌های اطلاعات مدیریت (Kaplan, 2005)

دسترسی به منابع. دسترسی به منابع[lx] به صورت "در دسترس بود منابع برای فعالیت­های نوآورانه"، از جمله منابع مالی، در دسترس بودن زمان، و منابع انسانی، تعریف شده است. (Meynhardt & Diefenbach, 2012).

سیستم پاداش/ تنبیه. بررسی‌ها نشان داده وجود سیستم‌های پاداش/ تنبیه مؤثر، در کارآفرین شدن سازمان‌های عمومی نقش دارد (Borins, 2000; Meynhardt & Diefenbach, 2012; Sadler, 2000).

سیستم ارزیابی عملکرد. در عمل، سازمان‌های عمومی مجموعۀ وسیعی از معیارهای ارزیابی را به کار می‌برند، که تعداد کمی از آنها بر سنجه­های استفاده شده در بخش خصوصی منطبق می‌شود. (Currie et al., 2008; Klein et al., 2013; Meynhardt & Diefenbach, 2012).

سبک/ فرهنگ[lxi]

روشی که مدیریت رفتار  کرده و به طور کلی زمان خود را صرف می‌کند تا به اهداف سازمانی دست یابد (Weihrich & Koontz, 1993)، که از آن جمله می­توان به سبک رهبری مدیران و فرهنگ سازمانی مدیران اشاره کرد (Kaplan, 2005).

ریسک پذیری، تحمل شکست، عدم اطمینان و ابهام. در بخش عمومی، شکست شامل ورشکستگی نیست. با این حال، فعالیت برنامه­ها یا واحدهای سازمانی می­تواند متوقف شود، بودجه­ها کاهش یابد، و خدمت ضعیف ارائه شود یا اصلاً ارائه نشود. (Morris et al., 2011)(Diefenbach, 2011). در نتیجه زمانی که رهبران در سازمان­های بخش عمومی تصمیم‌گیری استراتژیک می‌کنند، لازم است، نسبت به خواسته‌های طیف وسیعی از ذی­نفعان حساسیت داشته باشند و از این روست که بخش عمومی محیطی کمتر بخشنده در قبال اشتباه کردن است (Currie et al., 2008) (Lunt et al., 2015; Sadler, 2000).

حمایت از نوآوری و رهبری کارآفرینانه. کارآفرینی بدون وجود رهبری در سطح بالای سازمانی که آن را تقویت کند، ظاهر نمی‌شود. (Bernier & Hafsi, 2007; Borins, 2000; Currie et al., 2008; Meynhardt & Diefenbach, 2012).

مباحث مرتبط با کارکنان

افراد درون بنگاه، پیش‌زمینه­ها[lxii] و شایستگی‌های[lxiii] آنها؛ چگونگی استخدام، انتخاب، آموزش، اجتماعی کرد، مدیریت مسیر شغلی، و ارتقای کارکنان توسط سازمان (Kaplan, 2005; Weihrich & Koontz, 1993).

در خصوص کارکنان در مقالات مورد بررسی دو نکته ذکر شده است که عبارتند از:

گردش پرسنلی: سادلر (2000) گردش پرسنل متوسط را جهت ترویج کارآفرینی در سازمان‌های عمومی لازم می­داند.

آموزش تخصصی: درگیر شدن متخصصین غیر فنی[lxiv] جزء مهمی در کارآفرینی بخش عمومی است. (Sadler, 2000). مطالعۀ روئه[lxv] و همکاران (2004) نیز نشان داد، مدیرانی که علاوه بر تحصیلات تخصصی، دارای مدارک مدیریتی بوده و یا در یک دورۀ رسمی کسب و کار ثبت نام کرده بودند، علاقۀ بیشتری به درگیر شدن در اصلاحات مدیریتی از خود نشان می­دادند.

مهارت­ها[lxvi]

در ادبیات سنتی مدیریت اصطلاح «مهارت‌ها» عموما برای مهارت‌های شخصی (برای مثال تکنیکال، انسانی، مفهومی) به کار برده شده، در حالی که در چارچوب هفت اس، «مهارت‌ها» به معنای قابلیت‌های سازمان در کل است (Weihrich & Koontz, 1993).

به بیان دیگر، در این چارچوب، مهارت‌ها عبارتند از، شایستگی‌های متمایز سازمان؛ چه کاری را در ابعادی مانند افراد، شیوه‌های مدیریتی، فرآیندها، سیستم‌ها، تکنولوژی و روابط مشتری به بهترین صورت انجام می‌دهند (Kaplan, 2005). قابلیت‌های سازمانی و نبود چنین قابلیت‌هایی عموماً در ادبیات مدیریت به عنوان نقاط قوت[lxvii] و ضعف[lxviii] بنگاه نام برده می‌شود (Weihrich & Koontz, 1993).

قابلیت­های یک سازمان ـ که بر مبنای منابع آن ایجاد می­شود ـ برای رفتار و عملکرد کارآفرینانۀ آن حیاتی است. (Klein et al., 2013). با وجودی که ادبیات نشان داده در دسترس بودن و کنترل منابع، کارآفرینی بخش خصوصی را تقویت می‌کند، داده­های کمی در مورد سازمان‌های بخش عمومی این فرض را پشتیبانی کرده­است. سادلر (2000) معتقد است، فقدان منابع، تفکر نوآورانه را تقویت می‌کند، اما برای پیاده‌سازی نوآوری، منابع مورد نیاز است. سازمان­های بزرگ‌تر، با دسترسی به منابع بیشتر، کارآفرینانه‌تر از سازمان‌های کوچک‌تر هستند. با این حال، سازمان‌ها یا بخش‌هایی از سازمان‌ها که منابع کمتری دارند برای دستیابی به برنامۀ اصلاحی از فرآیندهای کارآفرینانه استفاده می­کنند:  آنها «کار بیشتری را با منابع کمتر[lxix]» انجام می­دهند (Sadler, 2000).

 

ارزش‌های مشترک

مجموعه‌ای اصلی یا اساسی از ارزش‌ها که در سازمان به صورت گسترده­ای به اشتراک گذاشته شده­اند و به عنوان اصول تعیین کنندۀ آنچه که مهم است، استفاده می‌شوند؛ بیانیه‌های چشم‌انداز، مأموریت، و ارزش‌ها که حسی گسترده از هدف برای همۀ کارکنان فراهم می‌کند (Kaplan, 2005).

ترویج فرهنگ ارزش­های عمومی در همه سطوح کلیدی است، ایجاد ارزش‌های مشترک باعث برچیده شدن موانع داخلی میان عملکردهای فنی و اداری می‌شود (Marie, 2016). همچنین سازمان‌های کارآفرینانۀ بخش دولتی تمایل دارند که از فرآیندهای تصمیم­گیری مشارکتی استفاده نموده و پایگاه‌های قدرت پراکنده‌ای را ایجاد نمایند که ساز و کارهای حمایت از نوآوری را پرورش می‌دهند (Sadler, 2000).

سطح محیط (سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، تکنولوژیک)

کارآفرینی متناسب با زمینه[lxx] است و چنانچه زمینه تغییر کند، کارآفرینی نیز باید زمینه­سازی مجدد شود[lxxi](Sundin & Tillmar, 2008)؛ از این رو لازم است تا رهبران سازمانی و کارآفرینان بخش عمومی درک روشن و آگاهی مناسب از محیط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیکی سازمان­شان داشته باشند. در نتیجۀ تحلیل مقالات مورد بررسی، شش موضوع شناسایی شدند که تا حد قابل قبولی در این مقالات مورد توجه قرار گرفته بودند. جدول 6 به معرفی و بررسی این موضوعات ششگانه پرداخته است:

جدول 6- پیشایندهای سطح محیط کارآفرینی عمومی

عنوان

شرح

درجه تلاطم محیط

مطالعات سادلر (2000) نشان داد سازمان‌های کارآفرینانۀ بخش دولتی تلاطم محیط را بیش از سازمان‌های محافظه کار به رسمیت می شناسند. ساندین و تیلمار (2008) نیز درجۀ تلاطم[lxxii] در یک زمان و مکان خاص را در کارآفرینی عمومی مؤثر می­دانند.

مقررات، رویه­ها و خطوط قرمز

کارآفرینان بخش عمومی در محیطی با مقررات نسبتاً سخت و کنترل شده کار می­کنند. اگر کارآفرینی در داخل بخش دولتی ظاهر شود، این اتفاق با وجود «خط قرمزهایی» رخ خواهد داد. از این رو، لازم است در تشخیص فرصت‌ها این عوامل به عنوان بخش جدایی ناپذیر از مدیریت بخش عمومی در نظر گرفته شوند (Sadler, 2000). به عبارت دیگر، برای درک دلایل موفقیت یا شکست فعالیت کارآفرینانه، ما باید به نوع مقررات و سیاست­های[lxxiii] موجود، و اینکه این مقررات و سیاست­ها چگونه باعث تحریک و یا تضعیف تلاش­های عوامل کارآفرین می­شوند، نیز توجه کنیم  (Ford & Andersson, 2016).

تأثیرات سیاسی

نفوذ سیاسی در ادبیات به عنوان یک مانع جدی برای کارآفرینی بخش خصوصی مورد توجه قرار نگرفته است (Sadler, 2000). با این حال، داده­های مطالعه سادلر (2000) نشان داد که دخالت سیاست در بدنۀ بخش عمومی محدودیت مهمی در پیگیری کارآفرینی بوده است. نتیجۀ بررسی­های بورینز (2000) نیز نشان می­دهد، ابتکاراتی که از سیستم سیاسی به موجب یک مجوز انتخاباتی[lxxiv]می‌آیند، وضع قانونی که یک نوآوری را ممکن می­سازد[lxxv]، یا فشار توسط سیاست مداران[lxxvi] می­تواند منجر به نوآوری در سازمان­ها و نهادهای دولتی شوند. 

حمایت­های نهادی (سرمایه اجتماعی، شبکه اجتماعی)

اهمیت شبکه­های اجتماعی در فرآیند کارآفرینانه و جاگیری این شبکه­ها در زمینه­های اجتماعی و فرهنگی، در مسیر اصلی پژوهش­های کارآفرینی مدت­هاست که به اثبات رسیده است؛ زیرا تغییر بدون جذب اسپانسرها[lxxvii] و شرکای ائتلافی امکان­پذیر نیست (Sundin & Tillmar, 2008). یافته­های پژوهش فورد و اندرسون[lxxviii] نیز این مسأله را تأیید کرده، نشان می­دهد فقدان یک وابستگی مذهبی و پشتیبانی­های نهادی و سرمایۀ اجتماعی مرتبط با آن می­تواند در موفقیت یک نهاد عمومی تأثیر منفی داشته باشد.

فضای نوآوری و تکنولوژیک

بورینز (2000) فرصت­های جدیدی که توسط تکنولوژی­ها ایجاد شده­اند را از پیشایندهای نوآوری در سازمان­ها و نهادهای دولتی دانسته، معتقد است استفاده از تکنولوژی جدید (معمولا تکنولوژی اطلاعات جدید)، از ویژگی­های مشترک شناسایی شده در نوآوری­های موفق سازمان­های عمومی است. ساندین و تیلمار (2008) نیز معتقدند، اگر ابتکارات کارآفرینانه، مطابق با ایدۀ اصلی روز نباشند، ممکن است منجر به تغییرات نهادی نشده و به زودی فراموش شوند.

نیازها و انتظارات جامعه

پژوهش­ها نشان داده­اند که فرآیندهای کارآفرینانه اغلب پایین به بالا[lxxix] بوده، به وسیلۀ نیازهای محلی و راه­ حل­های سازمانی وابسته به زمینه[lxxx] هدایت می­شوند (Sundin & Tillmar, 2008). در مدیریت ارزش مشترک[lxxxi]، محیط محلی و ذینفعان باید در گفتگوها و تصمیم­گیری­ها، شرکت داشته باشند. نقش مدیر آن است که در این شبکه­ها درگیر شده و انتظارات فردی و عمومی بسیاری را در نظر بگیرد. (Meynhardt & Diefenbach, 2012)

پیامدهای‌های کارآفرینی عمومی

صاحبنظران مختلف، نتایج متفاوتی را برای پیاده سازی کارآفرینی در سازمان‌های عمومی برشمرده‌اند، در این مقاله این پیامدها نیز در سه سطح پیامدهایی برای شخص کارآفرینی عمومی، پیامدهایی برای سازمان و پیامدهایی برای جامعه و به شرح جدول 7 دسته بندی شده است.

جدول 7- پیامدهای کارآفرینی عمومی

عنوان

شرح

پیامدهایی برای کارآفرین

نتیجۀ مطالعۀ لیروکس و پاندی (2011) نشان می‌دهد مدیران شهری که در فعالیت­های کارآفرینانه به منظور ایجاد درآمد اضافی برای شهرشان درگیر می‌شوند، به احتمال کمی، انگیزۀ دریافت سهمی از این پس‌انداز را دارند، هر چند ممکن است قصد داشته باشند، بعدها از اعتبار این موفقیت در تلاش برای پیشرفت شغلی استفاده نمایند.

پیامدهایی برای سازمان

در مورد خروجی­های کارآفرینی برای سازمان­های عمومی موارد مختلفی در مقالات مورد بررسی، مطرح شده است که از آن جمله می­توان به بهبود عملکرد (Meynhardt & Diefenbach, 2012)، ارتقای کارآیی (Bernier & Hafsi, 2007; Mack et al., 2008; Rowe et al., 2004)، بهبود فرآیندها (Borins, 2000)، بهبود بهره­وری (Bernier & Hafsi, 2007) و افزایش انعطاف پذیری (Mack et al., 2008) اشاره کرد.

اما مسأله آنجاست که سازمان‌های عمومی منابع خصوصی و عمومی را مورد استفاده قرار می­دهند و اندازه­گیری بهره­وری آنها در تبدیل خدمات این منابع به خروجی‌های ارزشمند عمومی[lxxxii] کار پیچیده­ای است؛ در نتیجه فهم بهره‌وری سازمان­های عمومی سخت است زیرا ارزیابی سریع، کمّی و عینی ارزش ورودی‌ها و خروجی‌های عمومی دشوار است. (Klein et al., 2013).

پیامدهایی برای جامعه

در مقالات بررسی شده، بهبود کمی و کیفی خدمات­رسانی به شهروندان و مالیات دهندگان (Bernier & Hafsi, 2007; Mack et al., 2008) و توانمندسازی جوامع و شهروندان (Borins, 2000) از منافع پیاده­سازی کارآفرینی در سازمان­های دولتی ذکر شده است.

جمع‌بندی

مقاله حاضر با استفاده از روش فراترکیب در پی پاسخگویی به این سه سوال بود که کارآفرینی عمومی چگونه در ادبیات تعریف شده است؟ پیشایندها یا پیش­نیازهای پیاده­سازی کافرینی در سازمان­های دولتی و عمومی کدامند؟ و چه پیامدها و خروجی­هایی را می­توان از پیاده­سازی کارآفرینی در سازمان­های عمومی، انتظار داشت؟ تحلیل کدگذاری­ها و ترکیب محتوای مقالات منتخب از سه پایگاه اطلاعات علمی در فاصلۀ سال­های 2000 تا 2016، به شکل مدلی استخراج و در این مقاله معرفی شد (شکل 5). به صورت مختصر و اجمالی مدل استخراج شده را اینگونه می­توان جمع­بندی نمود:

از آنجایی که شرایط محیطی امروزه به سمت تلاطم، پویایی و عدم ثبات در حال حرکت است، ماهیت کارآفرینی عمومی نیز از حالت فردی و وابسته به فرد کارآفرین عمومی، به سمت کارآفرینی سیستمیک که حاصل همکاری تعداد زیادی از افراد سازمان عمومی است و بخش بزرگی از عملیات سازمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، در حال تغییر شکل است. از سوی دیگر کارآفرینی در سازمان‌های عمومی اشکال متعدد و متنوعی دارد که آنها را می‌توان در قالب چهار دستۀ اصلی سازمان‌های عمومی جدید، مدیریت خلاق منابع عمومی، تغییر محیط نهادی یا قوانین بازی و خلق ارزش عمومی توسط بخش خصوصی، طبقه‌بندی کرد.

از سوی دیگر پیاده‌سازی کارآفرینی در سازمان‌های عمومی پیش نیازها و مقدماتی را می­طلبد. این پیش نیازهای در سه سطح فرد، سازمان و محیط قابل تحلیل هستند. پیش نیازهای سطح فردی، آن دسته از ویژگی‌هایی را شامل می‌شوند که فرد کارآفرین را از سایر کارکنان بخش عمومی متمایز می‌کند که از جملۀ آنها می‌توان به ویژگی‌های کارآفرینانه، مهارت­های سیاسی، توانایی جلب نظر و حمایت ذی­نفعان، انگیزه­های فردی، وابستگی به جامعه محلی  و توانایی شبکه سازی کارآفرین عمومی اشاره نمود. در سطح سازمان عمومی، مانند سایر سازمان‌ها، تحول استراتژیک حاصل عملکرد متقابل مجموعه­ای شامل: ساختار، استراتژی، سیستم‌ها، سبک مدیریتی، مهارت‌های سازمان یا نقاط قوت و ضعف آن، کارکنان و ارزش‌های مشترک سازمانی است. البته مصادیق زیر مجموعۀ هر یک از این عناوین ممکن است در بخش عمومی و خصوصی تا حد قابل توجهی از یکدیگر متمایز باشند. همچنین عوامل محیطی متعددی در فرآیند کارآفرینانه شدن سازمان عمومی مؤثر هستند که از جمله آنها می­توان به درجۀ تلاطم محیط، مقررات، رویه­ها و خطوط قرمز، حمایت­های نهادی (سرمایه اجتماعی، شبکه اجتماعی) فضای نوآوری و تکنولوژیک و نیازها و انتظارات جامعه، اشاره نمود.

پیامدهای مورد انتظار حاصل از کارآفرینی در سازمان‌های عمومی را نیز می‌توان در قالب سه سطح، مطالعه و بررسی نمود. گروه اول نتایجی است که برای فرد کارآفرین ایجاد می‌شود که از جملۀ آن می‌توان به  استفاده از اعتبار و افتخار این موفقیت در پیشرفت شغلی وی اشاره نمود. در سطح سازمانی، کارآفرین‌تر شدن سازمان عمومی می‌تواند به انعطاف‌پذیرتر شدن آن، ارتقای کارآیی، بهبود بهره‌وری، پاسخ‌گویی بهتر و جستجوی راه­هایی برای حداکثر سازی فرصت‌های درآمدی اشاره نمود. در کنار این دو گروه تأثیر، پیاده­سازی کارآفرینی در سازمان‌های عمومی می­تواند باعث خدمات رسانی بهتر این مؤسسات به جامعه و شهروندان و توانمندسازی آنها شود.

در پایان لازم است اشاره شود که پژوهش­ حاضر با توجه به محدودیت مقالات منتشر شده در حوزۀ مورد نظر انجام گرفته و به نظر می­رسد افزایش پایگاه­های دادۀ بررسی شده و همچنین اضافه کردن کلید واژه­های جدید به دامنۀ جستجو، به ویژه با استفاده از واژه­های استخراج شده در شکل 3  این مقاله می­تواند به استخراج مدلی غنی­تر از ادبیات کمک نماید. همچنین با توجه به تفاوت زیاد فضای سازمان­های دولتی در کشورهای توسعه یافته که مقالات بررسی شده در این مقاله از داده­های آنها استخراج شده است، با فضای سازمان­های دولتی ایرانی، لزوم پژوهشی­های مختلف کمی و کیفی برای استخراج مدل مناسب کارآفرینی سازمانی در سازمان­های دولتی و عمومی ایرانی غیر قابل انکار است.

پی‌نوشت‌ها

  1. Innovation 2. Risk-taking
  2. Proactive behavior 4. venture teams
  3. Organizational sanctions and resource commitments
  4. Reenergizing 7. Kuratko
  5. Ireland 9. administrative shibboleths
  6. Traditional public administrative 11. Reinventing government movement
  7. Steer rather than row 13. New Public Management
  8. Risk/reward trade-offs 15. Public value
  9. New Public Services 17. Public value management
  10. An international paradigm of reform 19. Antecedents
  11. Public administration 21. Proactive
  12. Meta-Synthesis 23. Sandelowski & Barroso
  13. Entrepreneurship and Small Business Management
  14. Public Sector and Health Care 26. AJG 2018
  15. Public entreprenureship 28. Wiley
  16. ScienceDirect 30. Oxford Academic
  17. Public entreprenureship 32. ATLAS.ti 8
  18. Excel 34. Scimago Journal & Country Rank
  19. Chartered association of business schools 36. Word cloud
  20. Proactiveness 38. persistence
  21. Contribution 40. Sadler
  22. Bernier 42. Hafsi
  23. Heroic entrepreneurship 44. Individua and exceptional
  24. Systemic entrepreneurship 46. Marshalling resources
  25. Borins 48. 7S Mckinsey
  26. Structure 50. Strategy
  27. Systems 52. Style
  28. Skills 54. Staff
  29. Superordinate goals 56. Shared Values
  30. ویژگی برجستة مدل 7S آن است که علاوه بر اینکه به صورت گسترده‌ای توسط مشاوران مک کینزی در مطالعاتشان بر روی شرکت‌های مختلف آزمون شده، توسط مدارس کسب و کار معتبری مانند هاروارد و استنفورد نیز مورد استفاده قرار گرفته است. در نتیجه، به نظر می­رسد که در استفاده از این مدل، تئوری و عمل در مطالعه مدیریت یکدیگر را حمایت می­کنند (Weihrich & Koontz, 1993).
  31. Action orientation 59. Adaptability
  32. Resource availability 61. Style/culture
  33. Backgrounds 63. Competencies
  34. Non -technical generalists 65. Rowe
  35. Skills 67. Strengths
  36. Weaknesses 69. Do more with less
  37. Context-specific 71. Re-contextualized
  38. Turbulence 73. Regulations and policies
  39. Election mandate 75. Legislation enabling an innovation
  40. Pressure by politicians 77. Sponsors
  41. Ford & Andersson 79. Bottom-up
  42. Context-dependent 81. PVM

82. Publicly valued outputs

 

* استادیار گروه مدیریت دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف

** استادیار گروه کار آفرینی پردیس فارابی دانشگاه تهران

*** دانشجوی دکتری کارآفرینی پردیس فارابی دانشگاه تهران

فصلنامه علوم مدیریت ایران، سال چهاردهم، شمارۀ 55، پاییز 1398، صفحه 23-1

 

[i] Innovation

[ii] Risk-taking

[iii] Proactive behaviour

[iv] venture teams

[v] Organizational sanctions and resource commitments

[vi] Reenergizing

[vii] Kuratko

[viii] Ireland  

[ix] administrative shibboleths

[x] Traditional public administrative

[xi] Reinventing government movement

[xii] Steer rather than row

[xiii] New Public Management

[xiv] Risk/reward trade-offs

[xv] Public value

[xvi] New Public Services

[xvii] Public value management

[xviii] An international paradigm of reform

[xix] Antecedents

[xx] Public administration

[xxi] Proactive

[xxii] Meta-Synthesis

[xxiii] Sandelowski & Barroso

[xxiv] Entrepreneurship and Small Business Management

[xxv] Public Sector and Health Care

[xxvi] AJG 2018

[xxvii] Public entreprenureship

[xxviii] Wiley

[xxix] ScienceDirect

[xxx] Oxford Academic

[xxxi] Public entreprenureship

[xxxii] ATLAS.ti 8

[xxxiii] Excel

[xxxiv] Scimago Journal & Country Rank

[xxxv] Chartered association of business schools

[xxxvi] Word cloud

[xxxvii] Proactiveness

[xxxviii] persistence

[xxxix] Contribution

[xl] Sadler

[xli] Bernier

[xlii] Hafsi

[xliii] Heroic entrepreneurship

[xliv] Individua and exceptional

[xlv] Systemic entrepreneurship

[xlvi] Marshalling resources

[xlvii] Borins

[xlviii] 7S Mckinsey

[xlix] Structure

[l] Strategy

[li] Systems

[lii] Style

[liii] Skills

[liv] Staff

[lv] Superordinate goals

[lvi] Shared Values

[lvii] ویژگی برجستة مدل 7S آن است که علاوه بر اینکه به صورت گسترده‌ای توسط مشاوران مک کینزی در مطالعاتشان بر روی شرکت‌های مختلف آزمون شده، توسط مدارس کسب و کار معتبری مانند هاروارد و استنفورد نیز مورد استفاده قرار گرفته است. در نتیجه، به نظر می­رسد که در استفاده از این مدل، تئوری و عمل در مطالعه مدیریت یکدیگر را حمایت می­کنند (Weihrich & Koontz, 1993).

[lviii] Action orientation

[lix] Adaptability

[lx] Resource availability

[lxi] Style/culture

[lxii] Backgrounds

[lxiii] Competencies

[lxiv] Non -technical generalists

[lxv] Rowe

[lxvi] Skills

[lxvii] Strengths

[lxviii] Weaknesses

[lxix] Do more with less

[lxx] Context-specific

[lxxi] Re-contextualized

[lxxii] Turbulence

[lxxiii] Regulations and policies

[lxxiv] Election mandate

[lxxv] Legislation enabling an innovation

[lxxvi] Pressure by politicians

[lxxvii] Sponsors

[lxxviii] Ford & Andersson

[lxxix] Bottom-up

[lxxx] Context-dependent

[lxxxi] PVM

[lxxxii] Publicly valued outputs

Bernier, L., & Hafsi, T. (2007). The Changing Nature of Public Entrepreneurship. Public Administration Review, 67(3), 488-503. doi:10.1111/j.1540-6210.2007.00731.x
Borins, S. (2000). Loose Cannons and Rule Breakers, or Enterprising Leaders? Some Evidence About Innovative Public Managers. Public Administration Review, 60(6), 498-507. doi:10.1111/0033-3352.00113
Currie, G., Humphreys, M., Ucbasaran, D., & McManus, S. (2008). Entrepreneurial Leadership in The English Public Sector: Paradox Or Possibility? Public Administration, 86(4), 987-1008. doi:10.1111/j.1467-9299.2008.00736.x
Denhardt, R. B., & Denhardt, J. V. (2000). The New Public Service: Serving Rather than Steering. Public Administration Review, 60(6), 549-559. doi:10.1111/0033-3352.00117
Diefenbach, F. E. (2011). Entrepreneurial Orientation in the Public Sector: When Middle Managers Create Public Value. (Doctor of Philosophy in Management), University of St. Gallen, Germany. (3883)
Ford, M. R., & Andersson, F. O. (2016). Determinants of Organizational Failure in the Milwaukee School Voucher Program. Policy Studies Journal, n/a-n/a. doi:10.1111/psj.12164
Hisrich, R. D., & Al-Dabbagh, A. (2013). Governpreneurship: Establishing a thriving entrepreneurial spirit in government. Cheltenham, UK; Northampton, MA, USA: Edward Elgar.
Hornsby, J. S., Kuratko, D. F., Holt, D. T., & Wales, W. J. (2013). Assessing a Measurement of Organizational Preparedness for Corporate Entrepreneurship. Journal of Product Innovation Management, 30(5), 937-955. doi:10.1111/jpim.12038
Ireland, R. D., Covin, J. G., & Kuratko, D. F. (2009). Conceptualizing corporate entrepreneurship strategy. ENTREPRENEURSHIP THEORY and PRACTICE, 33(1), 19-46.
Kaplan, R. S. (2005). How the balanced scorecard complements the McKinsey 7‐S model. Strategy & Leadership, 33(3), 41-46. doi:doi:10.1108/10878570510594442
Kearney, C., Hisrich, R. D., & Roche, F. (2009). Public and private sector entrepreneurship: similarities, differences or a combination? Journal of Small Business and Enterprise Development, 16(1), 26-46. doi:doi:10.1108/14626000910932863
Kearney, C., & Morris, M. (2015). Strategic renewal as a mediator of environmental effects on public sector performance. Small Business Economics, 45(2), 425-445. doi:10.1007/s11187-015-9639-z
Klein, P. G., Mahoney, J. T., McGahan, A. M., & Pitelis, C. N. (2010). Toward a theory of public entrepreneurship. European Management Review, 7(1), 1-15. doi:10.1057/emr.2010.1
Klein, P. G., Mahoney, J. T., McGahan, A. M., & Pitelis, C. N. (2013). Capabilities and Strategic Entrepreneurship in Public Organizations. Strategic Entrepreneurship Journal, 7(1), 70-91. doi:10.1002/sej.1147
Kuratko, D. F. (2009). The entrepreneurial imperative of the 21 st century. Business Horizons, 52(5), 421-428.
Kuratko, D. F., Hornsby, J. S., & Hayton, J. (2015). Corporate entrepreneurship: the innovative challenge for a new global economic reality. Small Business Economics, 245-253. doi:10.1007/s11187-015-9630-8
Kuratko, D. F., & Morris, M. H. (2018). Corporate Entrepreneurship: A Critical Challenge for Educators and Researchers. Entrepreneurship Education and Pedagogy, 1(1), 42-60. doi:10.1177/2515127417737291
LeRoux, K., & Pandey, S. K. (2011). City Managers, Career Incentives, and Municipal Service Decisions: The Effects of Managerial Progressive Ambition on Interlocal Service Delivery. Public Administration Review, 71(4), 627-636. doi:10.1111/j.1540-6210.2011.02394.x
Lunt, N., Exworthy, M., Hanefeld, J., & Smith, R. D. (2015). International patients within the NHS: A case of public sector entrepreneurialism. Social Science & Medicine, 124, 338-345. doi:http://dx.doi.org/10.1016/j.socscimed.2014.04.027
Mack, W. R., Green, D., & Vedlitz, A. (2008). Innovation and Implementation in the Public Sector: An Examination of Public Entrepreneurship. Review of Policy Research, 25(3), 233-252. doi:10.1111/j.1541-1338.2008.00325.x
Marie, T. T. (2016). Public values as essential criteria for public entrepreneurship: Water management in France. Utilities Policy, 40, 162-169. doi:http://dx.doi.org/10.1016/j.jup.2016.02.005
Meynhardt, T., & Diefenbach, F. E. (2012). What Drives Entrepreneurial Orientation in the Public Sector? Evidence from Germany’s Federal Labor Agency. Journal of Public Administration Research and Theory, 22(4), 761-792. doi:10.1093/jopart/mus013
Morris, M., Kuratko, D., & Covin, J. (2011). Corporate entrepreneurship & innovation. Boston: Cengage/ South-Western/ Publishers.
Osborne, D., & Gaebler, T. (1992). Reinventing government: How the entrepreneurial spirit is transforming government.
Rowe, P. A., Boyce, R. A., Boyle, M. V., & O'Reilly, K. (2004). A Comparative Analysis of Entrepreneurial Approaches Within Public Healthcare organisations. Australian Journal of Public Administration, 63(2), 16-30. doi:10.1111/j.1467-8500.2004.00375.x
Sadler, R. J. (2000). Corporate Entrepreneurship in the Public Sector: The Dance of the Chameleon. Australian Journal of Public Administration, 59(2), 25-43. doi:10.1111/1467-8500.00149
Sandelowski, M., & Barroso, J. (2007). Handbook for synthesizing qualitative research: Springer Publishing Company.
Sheehan, N. T., & Powers, R. C. (2018). Setting and vetting strategy: Bridging the chasm between CEOs and boards. Business Horizons, 61(5), 679-688. doi:https://doi.org/10.1016/j.bushor.2018.05.003
Sundin, E., & Tillmar, M. (2008). A Nurse and a Civil Servant changing institutions: Entrepreneurial processes in different public sector organizations. Scandinavian Journal of Management, 24(2), 113-124. doi:http://dx.doi.org/10.1016/j.scaman.2008.03.006
Waterman Jr, R. H., Peters, T. J., & Phillips, J. R. (1980). Structure is not organization. Business Horizons, 23(3), 14-26.
Weihrich, H., & Koontz, H. (1993). Management: A Global Perspective (10th Edition ed.): McGraw-Hill Education.
Zimmer, L. (2006). Qualitative meta-synthesis: a question of dialoguing with texts. Journal of advanced nursing, 53(3), 311-318. doi:doi:10.1111/j.1365-2648.2006.03721.x