Designing a Model of Empowerment for Small and Medium-Sized Businesses Knowledge-Based with a DEMATEL Approach

Document Type : Research Paper

Authors

Abstract

This study aimed at designing a model of empowerment for knowledge based small and medium-sized enterprises. We conducted this study, considering the shortages of previous studies on comprehensive empowerment model of SMEs. We used a mixed method to collect data. The statistic population in both qualitative and quantitative parts of the study included academicians and the experts from SME enterprises.  In qualitative part of the study, we conducted a semi-structured interviews and in quantitative part, pairwise comparison questionnaire was used to be filled by experts.  Data were collected in qualitative part of the study by a semi-structured interviews and in quantitative part; pairwise comparison questionnaire was used for expert survey. We used theme analysis in the qualitative part of the study and the DEMATEL method for quantitative part of the study. The findings of theme analysis showed that the knowledge-based SME empowerment model is consisted of five dimensions; individual, financial, entrepreneurial, marketing and technology empowerment. The quantitative findings indicated that the factors affecting SME empowerment are individual and financial empowerment and impressible factors are entrepreneurial, marketing, and technology empowerment.

Keywords


طراحی مدل توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط دانش­‌بنیان با رویکرد دیمتل

رضا محمدکاظمی[1] *

کامبیز طالبی **

علی داوری [2]***

عامر دهقان نجم‌آبادی ****

تاریخ دریافت: 11/08/1399

تاریخ پدیرش: 19/02/1400

چکیده

پژوهش حاضر به طراحی مدل توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط دانش­‌بنیان می­پردازد. پژوهش با درک نقش و اهمیت توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط و با توجه به ضعف مطالعات پیشین

در خصوص معرفی یک مدل جامع توانمندسازی در این کسب و کارها اجرا گردید. برای به دست آوردن مدل از چارچوب آمیخته ترکیبی در گردآوری داده­ها استفاده شده است. جامعه مورد مطالعه در بخش کیفی و کمی شامل خبران دانشگاهی و صنعت مرتبط با موضوع پژوهش می­باشد. ابزار گردآوری داده­ها در بخش کیفی مصاحبه­های عمیق و نیمه­ساختار یافته و در بخش کمی، پرسشنامه مقایسات زوجی برای نظرسنجی از خبرگان بوده است. تحلیل داده­ها در بخش کیفی از روش تحلیل تم و در بخش کمی،از تکنیک دیمتل جهت تعیین رابطه علی متغیرها استفاده شد. یافته­های بخش کیفی نشان داد که مدل توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط دانش­بنیان متشکل از پنج بعد توانمندی فردی، توانمندی مالی، توانمندی کارآفرینانه، توانمندی بازاریابی و توانمندی فناوری است. همچنین یافته­های بخش کمی نشان داد عوامل تاثیرگذار بر توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط، توانمندی فردی و توانمندی مالی بوده و عوامل تاثیرپذیر نیز شامل توانمندی کارآفرینانه، توانمندی بازاریابی و توانمندی فناوری هستند.

 

واژگان کلیدی: توانمندسازی، توانمندی فردی، توانمندی مالی، کسب و کار کوچک و متوسط دانش­بنیان.

مقدمه

امروزه در کشور­های در حال توسعه، کسب و کارهای کوچک و متوسط به عنوان ستون فقرات هر اقتصاد شناخته می­شوند زیرا آنها نقش قابل توجهی در اشتغال و رشد اقتصادی و تحرک نوآوری و خلاقیت دارند. به طور کلی، کسب و کارهای کوچک و متوسط، بیشترین مشاغل تاسیس شده را تشکیل داده (کورویتاچ، یاجید، خطیبی و اعظم[i]، 2019) و به عنوان منبعی برای موفقیت کسب و کارهای بزرگ در آینده شناخته می­شوند (ان‌جی، کای و رامایا[ii]، 2016). زعفر و مصطفی (2017)، بیان کردند که بطور متوسط ​​در اقتصادهای توسعه یافته (کشورهای با درآمد بالا)، کسب و کارهای کوچک ​​و متوسط ​​به ترتیب 55% و 65% به تولید ناخالص داخلی و اشتغال کمک می­کنند. در کشورهای در حال توسعه (کشورهای با درآمد متوسط)، ​​کسب و کارهای کوچک ​​و متوسط ​​به طور متوسط 70% به تولید ناخالص داخلی و 95% در کل اشتغال کمک می­کنند. به همین ترتیب، در اقتصادهای کم درآمد، 60% به تولید ناخالص داخلی و 70% به کل اشتغال کمک می­کنند. بنابراین، اهمیت شرکت­های کوچک و متوسط ​برای رشد اقتصادی و توسعه هر کشور قابل انکار نیست (زعفر و مصطفی[iii]، 2017). در ایران نیز، بیش از 85% شرکت­ها از نوع کسب و کارهای کوچک و متوسط هستند که 93% نیروی کار و تقریباً 30% ارزش افزوده را به خود اختصاص داده­اند (اسماعیل­پور، یعقوب‌حسینی و جعفرپور، 1397).

با ظهور فناوری­های جدید در تولید و ارتباطات، تحولاتی در روش­های تولید و توزیع ساختار تشکیلاتی این کسب و کارها پدید آمده که عموماً بر اهمیت واحدهای کوچک و متوسط افزوده است. علی­رغم اهمیت بالای اینگونه کسب و کارها در توسعه کشورها، اما آنطور که شایسته است به رشد و توسعه آن­ها توجه نشده است (الدریت[iv]، 2019). اغلب این کسب و کارها دوام و بقای کمی به خصوص در مراحل اولیه فعالیت­شان دارند (سایدیکیو[v]، 2018). آن­ها به دلیل ناسازگاری و ناتوانی در رهبری، کارآفرینی و تخصص­های فنی هنوز هم با چالش­های زیادی مواجه هستند. عدم وجود سیاست­های مناسب دولت، تامین مالی کافی، هزینه بالاتر برای انجام کسب و کار، حداقل دستمزدها، دسترسی به فناوری و بهره­وری کم، عدم کفایت زیرساخت­ها و سیاست­ها و محیط­های اقتصادی متناقض جهانی چالش­های اساسی برای اینگونه کسب و کارها محسوب هستند (ان­جی و همکاران، 2016؛ راچ و هاتاک[vi]، 2016).

وجود این چالش­ها هر روز بر میزان ابهام، عدم قطعیت و پیچیدگی کسب و کارهای کوچک و متوسط می­افزاید که این امر شایستگی­های کلیدی آن­ها را دچار تغییر اساسی می­کند. مدیران باید در این شرایط از روش‌ها و استراتژی­هایی استفاده نمایند تا ضمن پیشی گرفتن از رقبا به اهداف­شان نیز دست پیدا کنند (هالتون[vii]، 2018). یکی از این استراتژی­ها، توجه به توانمندسازی کسب و کارها است. توانمندسازی کسب و کارها یکی از عواملی است که مدیران و کارکنان را تشویق و تمرکززدایی را تسهیل می­کند که این دو در نهایت منجر به ایجاد ایده­های جدید و نوآوری و حفظ مزیت رقابتی کسب و کار می­شوند (هنانوزاپاتا و پیرو[viii]، 2018؛ گوتیرز، بارالس­مولینا و کایناک[ix]، 2018). توانمندسازی کسب و کار با افزایش قابلیت­های شرکت و قابلیت­های فردی، به مدیران اجازه می­دهد تا به سرعت و به درستی در پاسخ به پویایی­های محیط رقابتی عمل کنند و راه مزیت رقابتی شرکت­شان را هموار کنند (آکینیمی[x]، 2016). توجه به توانمندسازی در بسیاری از کسب و کارهای کوچک برای بهبود کیفیت خدمات، نوآوری و افزایش رضایت مشتری به کار می­رود. توانمندسازی، فرصت­هایی را جهت بهره­برداری از همه توانمندی­ها و استعدادهای هر شخصی در کسب و کار را در اختیار مدیریت قرار می­دهد (بارتلت و گوشال[xi]، 2013).

خلاء نظری را می­توان از دو جنبه بیان کرد. ابتدا از دیدگاه سانتوس، نومیر و موریس[xii] (2019)، اگرچه تا کنون به توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط در تحقیقات پرداخته شده است، اما هنوز تحقیقات منسجم و یکپارچه­ای که توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط شامل چه مولفه­ها و ابعادی است، وجود ندارد. دوم، در تحقیقات الدریت (2019) و راچ و هاتاک (2016) نیز بیان شده است که تاکنون تحقیقات توانمندسازی بدون درنظر گرفتن اندازه سازمان­ها یا کسب و کارها بررسی شده است، اما توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط متفاوت از کسب و کارهای بزرگ است که کمتر در تحقیقات نظری بدان توجه شده است. با توجه به خلاء نظری گفته شده که در تحقیقات با آن روبرو هستیم، تحقیق حاضر با روشی ترکیبی آمیخته سعی در برطرف کردن آن داشته و ابتدا با رویکردی کیفی سعی در پاسخ به این سوال دارد که مولفه­های توانمندسازی کسب و کارهای دانش­بنیان چه هستند و سپس با رویکرد دیمتل به دنبال پاسخ به این سوال است که روابط درونی مولفه­های مطرح شده چگونه است؟

مرور ادبیات تحقیق

توانمندسازی کسب و کارها

از آنجایی­که فشارهای رقابتی زیادی امروزه به کسب و کارها به خصوص کسب و کارهای کوچک و متوسط وارد شده است، کسب و کارها بایستی این فشار را از طریق توانمندسازی، کارآفرینی و ارائه محصولات و خدمات نوآورانه کاهش دهند (هنانوزاپاتا و پیرو، 2018). تغییرات و پویایی محیط رقابتی، کسب و کارها را وادار ساخته است تا به سمت فعالیت­های کارآفرینانه روی آورده و خود را در جهت توانمند شدن، نوآور بودن و استفاده از فرصت­های موجود آماده سازند. توانمندسازی رویکردی چندجانبه است که در آن قابلیت­های مختلف شرکت پرورش یافته و  زمینه­ساز نوآوری و خلق ثروت برای کسب و کار می­شود (مولهادی و اعظم[xiii]، 2019). توانمندسازی تلاشی برای ارائه فرصت و شایستگی دادن به افراد شرکت است. در واقع توانمندسازی تلاشی است برای تقویت منابع و مشارکت عمومی در بهبود ظرفیت­ها به منظور توانایی تعیین آینده است (انداریانتو و سیاریف[xiv]، 2018). توانمندسازی کسب و کار نتیجه قابل توجهی از پیامدهای کسب و کار است که در بین دانشگاهیان و صاحبان کسب و کار مورد توجه قرار گرفته است (لئونیدو، کرستودولوس، کرگدو و پالیهاوادانا[xv]، 2017).

توانمندی شرکت­های کوچک و متوسط، تضمین­کننده سلامت اقتصادی کشور می­باشد و مانند سپر محافظ در برابر شوک­های اقتصادی به خصوص در کشورهای در حال توسعه عمل می­کند (هاشیم، رازا و مینای[xvi]، 2018). از دیدگاه کارآفرینانه، توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط اشاره به توانایی بقا، رشد و مشارکت در ایجاد اشتغال و کاهش چالش­های اینگونه کسب و کارها دارد (آهنی، رحیم و نیلاشی[xvii]، 2017). هدف از توانمندسازی شرکت‌های کوچک و متوسط، جلوگیری از اهداف و رقابت‌های ناسالم میان شرکت‌های کوچک و متوسط است. همچنین می­توان انتظار داشت که با توانمندسازی، رابطه خوبی بین شرکت‌های کوچک و متوسط ایجاد شود. توانمندسازی شرکت‌های کوچک و متوسط از طریق زیر انجام شود. (الف) احیا و تقویت جایگاه شرکت­های کوچک و متوسط ​​در سیستم اقتصادی ملی، ب) احیا و تقویت شرکت‌های کوچک و متوسط با بهبود دسترسی آنها به سرمایه، فناوری، اطلاعات و بازارها و همچنین بهبود اوضاع تجاری، ج) بهینه سازی استفاده از منابع و توسعه و (د) توسعه قدرت منابع محلی (موآفی[xviii]، 2015).

عوامل مختلفی در ارتباط با توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط مطرح هستند. این عوامل در پژوهش­های مختلف مورد بررسی قرار گرفته و در دسته­بندی­های مختلفی قابل طرح بوده و به نوعی شکل­دهنده مولفه­های توانمندسازی کسب و کار هستند. از دیدگاه محققین مختلف این عوامل عبارتند از: حمایت­های دولتی و قانونی، عوامل مربوط به کاهش ریسک­های کسب و کارها و عوامل مالی حمایتی (مولهادی و اعظم، 2019)، ویژگی­های فردی، شیوه­های مدیریتی، حمایت سیاسی اجتماعی، رهبری، ویژگی‌های طراحی شغل و استراتژی­های شبکه­سازی (هنانوزاپاتا و پیرو، 2018)، قابلیت­های پویا، شایستگی­های کارآفرینانه و عوامل بازاریابی (هاشیم و همکاران، 2018)، عوامل مرتبط با بازاریابی و استراتژی­های برندسازی (سایدیکیو، 2018)، شناسایی فرصت­های کارآفرینانه، رقابت­پذیری بین­المللی، چابکی برای پاسخگویی به مشتریان (جولیانی، آگوس، کرسنا و ماهاردیکا[xix]، 2018)، فناوری، تجارت الکترونیک، زیرسیستم­های فناوری (الدریت، 2019)، مدیریت مشارکتی، الگوسازی، تشویق هدفمند و برقراری رابطه احساسی و پرورش مهارت­های کلامی (ابراهیمی و علوی، 1397) و عوامل زیرساختی-حمایتی، مدیریتی، فناوری اطلاعات، انگیزشی و آموزشی (احمدپور داریانی، 1396).

روش‌ پژوهش

این تحقیق با روش آمیخته انجام می­شود. در تحقیق حاضر به دلیل اینکه مدل خاصی در زمینه مورد نظر ارائه نشده است، لازم است ابتدا درک لازم از ابعاد پدیده توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط دانش­بنیان به دست آید. این عمل با انجام پژوهش کیفی به عمل آمد. در این مرحله با رویکرد کیفی و تحلیل مصاحبه­ها، مدلی از توانمندسازی برای اینگونه کسب و کارها ارائه شد. سپس در مرحله کمی با استفاده از تکنیک دیمتل به بررسی روابط درونی و تاثیرپذیری مولفه­ها بر یکدیگر می­پردازیم. ابزار اصلی گردآوری داده­ها در بخش کیفی، مصاحبه­های نیمه ساختاریافته است که با روش تحلیل تم مورد بررسی و کدگذاری قرار گرفته­اند و در بخش کمی، ابزار اصلی گردآوری داده­ها، پرسشنامه­ مقایسات زوجی است که از طریق نتایج بخش کیفی استخراج شده و با استفاده از تکنیک دیمتل مورد تحلیل قرار گرفته­اند.

جامعه آماری تحقیق در بخش کیفی و کمی شامل خبرگان مرتبط با موضوع مدیریت منابع انسانی به خصوص مباحث توانمندسازی در کسب و کارهای کوچک و متوسط دانش­بنیان می­باشد. در تحقیق حاضر از روش نمونه­گیری هدفمند استفاده شد. در این تحقیق پژوهشگر پس از انجام15 مصاحبه به اشباع رسید. خصوصیات جمعیت­شناختی مصاحبه­کنندگان در جدول زیر ارائه شده است:

جدول 1. خصوصیات جمعیت­شناختی مصاحبه­شوندگان(ترسیم نویسندگان)

جامعه آماری

تحصیلات

تحصیلات یا تجربیات مرتبط

کد مصاحبه‌شونده

زن

دکترا

پژوهشگر حوزه منابع انسانی

I1

مرد

دکترا

استاد دانشگاه

I2

مرد

دکترا

استاد دانشگاه

I3

مرد

دکترا

مدیر منابع انسانی

I4

مرد

دکترا

مدیر منابع انسانی

I5

مرد

دکترا

سرپرست منابع انسانی

I6

مرد

دکترا

مدیر منابع انسانی

I7

مرد

دکترا

مدیرعامل شرکت دانش­بنیان

I8

مرد

دکترا

مدیرعامل شرکت دانش­بنیان

I9

مرد

کارشناسی ارشد

کارشناس منابع انسانی

I0

مرد

کارشناسی ارشد

کارشناس منابع انسانی

I1

مرد

دکترا

پژوهشگر حوزه منابع انسانی

I12

زن

کارشناسی ارشد

سرپرست آموزش

I13

زن

کارشناسی ارشد

پژوهشگر حوزه منابع انسانی

I14

مرد

کارشناسی ارشد

پژوهشگر حوزه منابع انسانی

I15

 

روایی در بخش کیفی از نظر قابلیت اعتبار (اعتبارپذیری)، قابلیت انتقال (انتقال­پذیری) و قابلیت تایید (تاییدپذیری) مورد بررسی قرار گرفت (مرادی، ایمانی‌پور، آراستی و محمدکاظمی، 1397). برای تقویت و غنای بیشتر روائی صوری تحقیق، نتایج به برخی از خبرگان حوزه­های منابع انسانی کسب و کارهای کوچک و متوسط دانش­بنیان ارائه شد و نظرات آن­ها دریافت گردید. برای رسیدن به قابلیت انتقال، از توسعه و توصیف غنی مجموع داده­های مطالعه در طول مرحله گردآوری استفاده شده است. همچنین برای رسیدن به قابلیت تایید که همان قدرت تحلیل و دقت داده و تایید آن­ها است، داده­های خام و کلیه یادداشت­ها، اسناد و فایل­های ضبط شده بعد از به دست آمدن نتایج، مجدداً مرور شد. برای سنجش پایایی مصاحبه­ها، از روش پایایی بازآزمون استفاده شده است. برای محاسبه پایایی بازآزمون، از بین مصاحبه­های انجام گرفته، سه مصاحبه انتخاب شده است و هر کدام از آن­ها دو بار در یک فاصله زمانی 20 روزه کدگذاری شدند. تعداد کل کدها در فاصله زمانی 20 روزه برابر 112، تعداد کل توافقات بین کدها برابر 46 و تعداد کل عدم توافقات در این دو زمان برابر 23 است. بنابراین، پایایی بازآزمون مصاحبه­های انجام شده در این تحقیق برابر 82/0 است. از آنجایی که این مقدار، بیشتر از 6/0 است، قابلیت اعتماد کدگذاری­ها مورد تایید قرار می­گیرد.

یافته‌های پژوهش

در این مرحله پس از انجام مصاحبه­ که در شرایط کنونی (ویروس کووید 19) با ارسال سوال­های تشریحی برای مصاحبه­شوندگان و دریافت پاسخ­ها همراه بود، با استفاده از روش کدگذاری، تحلیل­ها انجام شدند. در این قسمت مطابق با روند کدگذاری تحلیل تم بر اساس تفسیر محقق، پنج بعد توانمندی کارآفرینانه، توانمندی فناوری، توانمندی بازاریابی، توانمندی فردی و توانمندی مالی استخراج شد که هر کدام دربردارنده دسته­ای از مولفه­ها می­باشند که در کدگذاری باز از گویه­های کلامی مصاحبه­شوندگان استخراج شده است. لازم به ذکر است که بیان گردد به دلیل اینکه در کدگذاری سه سطح برای تم­های فرعی و اصلی در نظر گرفته شده است و با توجه به محدودیت نویسنده در نگارش، به صورت خلاصه نتایج به دست آمده از کدگذاری­ها، به شرح شکل شماره (1) نشان داده شده است. نمونه­ای از کدگذاری در جدول زیر تشریح شده است:

جدول 2. نمونه­ای از کدگذاری مصاحبه

تم اصلی

 (لایه سطح 1)

تم فرعی

 (لایه سطح 2)

تم فرعی

 (لایه سطح 3)

کد باز

 (متن مصاحبه)

توانمندی بازاریابی

قابلیت رقابت‌پذیری

قابلیت بین­المللی‌سازی/ پاسخگویی/ چابکی

خدمات یا محصولات ارئه شده کسب و کار باید بگونه­ای باشد که توان رقابت با رقبای داخلی و خارجی را داشته باشد/ کسب و کارها باید با ایجاد فرآیندهای چابک و انعطاف­پذیر، رقابت­پذیری خودشان را بالا ببرند.

قابلیت توسعه بازار

برندسازی و توسعه محصولات جدید/ تمرکز بر مشتری/ تمرکز بر رقبا

کسب و کارها باید برای موفقیت در بازار به خصوص در بازارهایی که با پویایی و پیچیدگی خاصی روبرو است، توجه به برند و برندسازی را به طور ویژه مدنظر داشته باشند / تا زمانی که کسب و کارها بر نیازهای مشتریان تمرکز نکنند، نمی­تواند به بازارهای بیشتری دست پیدا کنند.

 

در مرحله بعد برای تعیین روابط درونی ابعاد و میزان تاثیرپذیری آن­ها بر یکدیگر از تکنیک دیمتل استفاده شده است. هدف تکنیک دیمتل شناسایی الگوی روابط علی میان یک دسته معیار است. این تکنیک شدت ارتباطات را به‌صورت امتیازدهی مورد بررسی قرار داده، بازخورها توأم با اهمیت آنها را تجسس نموده و روابط انتقال ناپذیر را می‌پذیرد. محصول نهایی فرآیند دیمتل، ارائه تصویری است که پاسخگو بر اساس آن فعالیت­های خود را سازمان داده و جهت روابط میان معیارها را مشخص می­کند (حبیب­زاده، انصاری و اسماعیلیان، 1395). در روش دیمتل از پرسشنامه مقایسات زوجی استفاده می­شود. در این پرسشنامه از پاسخ­دهنده خواسته می­شود تا میزان برتری/تاثیر/اهمیت یک عامل بر عامل­های دیگر را ارزیابی کند (از بدون تاثیر: 0 تا تاثیر بسیار شدید: 4) و این ارزیابی از هر دو جهت انجام می­شود. گام­های زیر برای تحلیل پرسشنامه دیمتل طی شده است:

 

شکل 1. نمایی از کدگذاری‌ مصاحبه‌های صورت گرفته شده

در تکنیک دیمتل، جهت کمی سازی مدل کیفی بدست آمده، پس از بدست آوردن میانگین نظر خبرگان بر اساس مقیاس‌های زبانی برای مقایسات، اقدام به نرمالسازی و محاسبه ماتریس‌های شدت ممکن (معکوس) روابط مستقیم و غیر مستقیم، در نهایت اهمیت و تاثیرپذیری متغیرها مطابق جدول زیر بدست آمد؛

جدول 3. اهمیت و تاثیرپذیری متغیرها

نتیجه

D

R

D+R

D-R

توانمندی فردی

7671/1

4075/0

1745/2

3596/1

توانمندی مالی

3412/1

5402/0

8815/1

801/0

توانمندی کارآفرینانه

8137/0

9661/0

7798/1

1523/0-

توانمندی بازاریابی

5436/0

0165/1

5601/1

4728/0-

توانمندی فناوری

4369/0

9743/1

4131/2

5354/1-

 

 

 

با توجه به تکنیک دیمتل:

- هرچه مقدار D+R برای شاخصی بیشتر باشد، اهمیت آن شاخص بیشتر است.

- اگر برای یک شاخص مقدار D-R مثبت شود، آن شاخص اثرگذار و اگر مقدار D-R  منفی شود، شاخص اثرپذیر می‌باشد. لذا با توجه به نتایج و بر اساس ماتریس روابط مستقیم و غیرمستقیم شدت اثرگذاری و اثرپذیری عوامل بر یکدیگر، برای پرهیز از شلوغی در شکل زیر آورده شده است.

 

شکل 2. نمودار علت و معلولی

همانطور که نشان داده شده است مطابق نتایج؛ عوامل تاثیرگذار بر توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط، توانمندی فردی و توانمندی مالی بوده؛ در نتیجه تمرکز کسب و کارها باید بر روی این عوامل باشد. عوامل تاثیرپذیر نیز در این تحقیق شامل؛ توانمندی کارآفرینانه، توانمندی بازاریابی و توانمندی فناوری هستند.

بحث و نتیجه‌گیری

در این تحقیق مدل مناسب توانمندسازی کسب و کارهای کوچک و متوسط دانش­بنیان با روشی آمیخته ارائه شد. این مدل از پنج بعد توانمندی کارآفرینانه، توانمندی فناوری، توانمندی بازاریابی، توانمندی فردی و توانمندی مالی تشکیل شده است. مولفه­های هر کدام از این ابعاد با توجه به کدگذاری­ها به دست آمد. با در نظر گرفتن اینکه هدف از توانمندسازی کسب و کارها، توسعه توانمندی­های مختلف مطرح شده در زمینه­های مختلف کسب و کار است، نتایج نشان می­دهد که توانمندسازی می­تواند برای توسعه و توانمندی­ قابلیت­های مختلف مطرح شده نقش عمده­ای داشته باشد.

توانمندی فردی به عنوان اولین بعد شناخته شده و مهم در توانمندسازی کسب و کار مطرح شده است. توانمندسازی فردی اشاره به قابلیت­هایی دارد که در کارکنان کسب و کار مشهودتر بوده و این قابلیت­ها به نوعی فردی محسوب می­شوند که باعث توسعه توانمندی کسب و کار می­شوند. توانمندی فردی در دو مقوله قابلیت مدیریتی (توانایی ایجاد رابطه و شبکه­سازی و همچنین توانایی استراتژیک) و قابلیت توسعه سرمایه انسانی (قابلیت­های ملموس و غیرملموسی که بر پرورش متخصصانی تاکید دارد که برای دستیابی به اهداف کسب و کار و استفاده بهینه از دانش و مهارت­های فردی تلاش می­کنند) دیده شده است. در این راستا هالتون (2018)، و سایدیکیو (2018)، عواملی همچون قابلیت مدیریتی و شبکه­سازی را جزء مهمی از توانمندسازی کسب و کار در نظر گرفته­اند. توانایی استراتژیک نیز  از جمله مولفه­ای بوده است که از نتایج مصاحبه استخراج شده است.

توانمندی مالی به عنوان دومین بعد شناخته شده که باعث شکل دادن توانمندسازی کسب و کار می­شود. توانمندی مالی اشاره به فرآیندی دارد که به انتخاب راهکار کارآمد و اثربخش مالی منتج خواهد شد. انتخاب راهکار مناسب مستلزم کسب اطلاعات، پردزاش و تجزیه و تحلیل اطلاعات مالی مناسب است. توانمندی مالی در مقوله قابلیت تامین مالی (قوانین مالی، صندوق­های سرمایه­گذاری خطرپذیر، سواد مالی) دیده شده است. این بعد در تحقیقات مختلف مربوط به عملکرد مالی مورد بررسی قرار گرفته و در تحقیقات توانمندسازی به ندرت دیده شده است. از جمله مولفه جدیدی که در مصاحبه­ها شناسایی شده است، جبران برخی از کمبودهای دانشی مالی با استفاده از خدمات صندوق­های سرمایه­گذاری خطرپذیر است.

سومین بعد شناسایی شده توانمندسازی کسب و کار، توانمندی کارآفرینانه است. توانمندی کارآفرینانه اشاره به فرایندی دارد که از طریق فعالیت کارآفرینی تقویت می­شود. توانمندی کارآفرینانه در چهار مقوله قابلیت شناسایی فرصت، قابلیت نوآوری، قابلیت ائتلاف کارآفرینانه و قابلیت کارآفرینانه دیده شده است. این بعد در تحقیقات مربوط به توانمندسازی در تحقیقات مختلفی اشاره شده است ولی باید به این مسئله توجه داشت که اکثر آن­ها بیشتر در کسب و کارهای بزرگ  این موضوع را مورد بررسی قرار داده­اند. آکینیمی (2016)، موضوع شایستگی­ کارآفرینانه؛ آریانا، سیاهویی و محمودی (2017)، موضوع فرهنگ کارآفرینانه و هاشیم و همکاران (2018)، نیز شایستگی­های کارآفرینانه را در توانمندسازی مطرح کرده­اند. مولفه­های شناسایی شده قابلیت نوآوری و قابلیت ائتلاف کارآفرینانه از جمله مولفه­های جدید استخراج از مصاحبه­ها شناخته می­شوند.

چهارمین بعد توانمندی بازاریابی است. توانمندی بازاریابی اشاره به  فرآیند یکپارچه‌ای دارد که در آن کسب و کارها منابع خود را برای درک پیچیدگی نیازهای خاص مشتریان و دستیابی به یک تمایز نسبی در محصولات برای برتری رقابتی به کار می­برند. توانمندی بازاریابی در مقوله­های قابلیت توسعه بازار و قابلیت رقابت­پذیری دیده شده است. توانمندی بازار در تحقیقات سایدیکیو (2018) و  جولیانی و همکاران (2018)، اشاره شده است که به عنوان عامل مهمی در توانمندسازی کسب و کارها شناخته شده­اند. یکی از مقوله­های فرعی شناسایی شده در توانمندی بازاریابی توسعه رفتارهای شهروندی برند و استفاده از پتانسیل نیروی کار بین­المللی (دانشجویان خارجی جذب شده در دانشگاه­ها) است که از کدگذاری­های مصاحبه استخراج شده و در تحقیقات قبلی مشاهده نشده است.

پنجمین بعد توانمندی فناوری است. توانمندی فناوری اشاره به مجموعه­ای متنوع از توانایی­هایی دارد که کسب و کارها برای کسب، استفاده و تطبیق و تغییر فناوری لازم دارند. توانمندی فناورانه در مقوله­هایی همچون سواد اطلاعات و دیجیتالی، زیرساخت سیستم­ها و فناوری­های اطللاعاتی و همراستایی استراتژیک فناوری اطلاعات مطرح شده است. الدریت (2019) و کورویتاچ و همکاران (2019)، در تحقیقات­شان توانمندی فناورانه را به عنوان بعدی که می­تواند منجر به توانمندسازی کسب و کار شود، مطرح کرده­اند. در این بعد می­توان اشاره کرد که مقوله همراستایی استراتژیک فناوری اطلاعات و ادغام برنامه­های استراتژیک با برنامه­های فناوری اطلاعات از جمله مقوله­هایی بوده است که از تحقیق حاضر به دست آمده است.

در نهایت پیشنهاد می­شود با توجه به بعد مهم توانمندی فردی، مدیران کسب و کارهای دانش­بنیان به توانایی ایجاد رابطه و شبکه­سازی بین افراد و بین کسب و کارها بپردزاند. تا با هدف تبادل و به­اشتراک­گذاری ایده­ها و دانش به شبکه­سازی کسب و کار بپردازند. با توجه به بعد شناسایی شده توانمندی مالی، به مدیران و مسئولین توصیه می‌شود به قابلیت تامین مالی توسط کسب و کارهای دانش­بنیان کوچک و متوسط تأکید کنند. توسعه صندوق­های خطرپذیر، ظهور استارت­آپ­های مالی و توسعه­دهندگان فناوری­های مالی می­تواند به آن­ها در این امر کمک نماید.

در بعد توانمندی کارآفرینانه پیشنهاد می­گردد تا فعالیت­های استراتژیک آینده کسب و کار با شرکای تجاری این کسب و کارها انطباق پیدا کند. همچنین این کسب و کارها می­توانند با مشارکت با سایر کسب و کارهای مکمل خود برای جذب مشتری اقدام کرده و توانمندی خود را در این زمینه افزایش دهند.

در بعد توانمندی بازاریابی توصیه می‌شود تا دانش بازاریابی که متمرکز بر مشتریان و متمرکز بر رقبا است در بین کسب و کارها افزایش یابد. این امر می­تواند اهداف و استراتژی­های کسب و کار را تحت تاثیر قرار داده و  قابلیت­های بازاریابی کسب و کارها را افزایش دهد.

در بعد توانمندی فناوری پیشنهاد می­گردد  که استراتژی­های طرح شده واحد فناوری مطابق با استراتژی­های کسب وکار باشد. استفاده از ابزار فناوری اطلاعات همچنین می­تواند برای هماهنگی­های بین واحدهای کسب و کار نیز استفاده شود و اینکه زمینه تبادل و همکاری با تامین­کنندگان و شرکای تجاری به صورت آنلاین فراهم شود.

در نهایت برای محققین آینده توصیه می‌شود تا برای تعمیم­پذیری نتایج در جوامع آماری مختلف، تحقیق را به صورت کمی مورد بررسی و تحلیل قرار دهند. با توجه به ابعاد پیشنهادی، هر کدام از این ابعاد که متغیرهای مهم و اثرگذاری بر توسعه توانمندی­های کسب و کارهستند، به صورت جداگانه مورد بررسی و سنجش قرار گرفته و نتایج آن­ها در تحقیقات بعدی می­تواند مورد مقایسه قرار بگیرد.

 

پی‌نوشت‌ها

  1. Kuruwitaarachch, Yajid, Khatibi & Azam 2. Ng, Kee & Ramayah
  2. 3. Zafar & Mustafa 4. Alderete
  3. 5. Siddiquie 6. Rauch & Hatak
  4. 7. Halton 8. Henao-Zapata & Peiró
  5. 9. Gutierrez, Barrales-Molina & Kaynak 1 Akinyemi
  6. 1 Bartlett & Ghoshal 12. Santos, Neumeyer & Morris
  7. 13. Mulhadi & Azam 14. Endaryanto & Syarief
  8. 15. Leonidou, Christodoulides, Kyrgidou & Palihawadana
  9. 16. Hashim, Raza & Minai 17. Ahani, Rahim & Nilashi
  10. 18. Muafi 1 Juliani, Agus, Kresna & Mahardika

 

* دانشیار، گروه کارآفرینی، دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران، تهران، ایران. (نویسنده مسئول : r_mkazemi@ut.ac.ir)

** استاد، گروه کارآفرینی، دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران، تهران، ایران.

*** استادیار، گروه کارآفرینی، دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران، تهران، ایران.

****. دانشجوی دکترا، گروه کارآفرینی، دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران، تهران، ایران.

فصلنامه علوم مدیریت ایران، سال شانزدهم، شمارۀ 61، بهار 1400، صفحه 16-1

 

[i]. Kuruwitaarachch, Yajid, Khatibi & Azam

[ii]. Ng, Kee & Ramayah

[iii]. Zafar & Mustafa

[iv]. Alderete

[v]. Siddiquie

[vi]. Rauch & Hatak

[vii]. Halton

[viii]. Henao-Zapata & Peiró

[ix]. Gutierrez, Barrales-Molina & Kaynak

[x]. Akinyemi

[xi]. Bartlett & Ghoshal

[xii]. Santos, Neumeyer & Morris

[xiii]. Mulhadi & Azam

[xiv]. Endaryanto & Syarief

[xv]. Leonidou, Christodoulides, Kyrgidou & Palihawadana

[xvi]. Hashim, Raza & Minai

[xvii]. Ahani, Rahim & Nilashi

[xviii]. Muafi

[xix]. Juliani, Agus, Kresna & Mahardika

احمدپور داریانی، محمود (1396)، "شناسایی عوامل موفقیت مدیریت منابع انسانی در کسب و کارهای کوچک و متوسطتوسعه کارآفرینی، 10(1): 1-20.
اسماعیل­پور، مجید؛ یعقوب حسینی، سید و جعفرپور، یونس (1397)، "چالش­های پذیرش تجارت الکترونیک در کسب و کارهای کوچک و متوسط (مطالعه موردی: شرکت­های فعال مستقر در شهرک صنعتی بوشهر)"، کاوش­های مدیریت بازرگانی، 10(19):39-63.
حبیب­زاده، الناز؛ انصاری، رضا و اسماعیلیان، مجید (1395)، "شناسایی و اولویت­بندی عوامل درون سازمانی تاثیرگذار بر یادگیری تکنولوژیک (مورد مطالعه: شرکت فولاد مبارکه)"، مدیریت توسعه فناوری، 3(4): 9-42.
عسکری­فرد، کاظم؛ ابراهیمی، ابوالقاسم و علوی، سیدمسلم (1397)، "ارائه الگوی آموزشی توسعه توانمندی­های کارآفرینانه در دانش­آموزان با میانجی­گری ویژگی­های شخصیتی"، توسعه کارآفرینی، 11(1): 101-120.
مرادی، مسعود، ایمانی­پور، نرگس؛ آراستی، زهرا و محمدکاظمی، رضا (1397)، "شناسایی ابعاد شکل­گیری قصد کارآفرینانه در افراد فقیر بر مینای رویکرد قابلیت­ها"، توسعه کارآفرینی، 11(2): 361-380.
Ahani, A., Rahim, N. Z. A., & Nilashi, M. (2017). Firm performance through social customer relationship management: Evidence from small and medium enterprises. In 2017 International Conference on Research and Innovation in Information Systems (ICRIIS) (pp. 1-6). IEEE.
Ahmadpourdariani, M. (2017). Identify the success factors of human resource management in small and medium businesses, Journal of entrepreneurship development, 10(1), 1-20. (in Persian)
Akinyemi, E. O. (2016). Enterpreneurial Empowerment of People with Special Needs in Ondo and Osun States, Nigeria. Journal of Arts and Humanities, 5(11), 26-38.
Alderete, M. V. (2019). Electronic commerce contribution to the SME performance in manufacturing firms: A structural equation model. Contaduría y administración, 64(4), 14.
Aryana, A., Siyahouei, R. A., & Mahmoudi, T. (2017). Investigating the Relationship between Employee Empowerment and the Development of an Entrepreneurial Culture at Fatemieh Technical and Vocational University of Bandar Abbas. International Review of Management and Marketing, 7(2), 250-255.
AskariFard, K., Ebrahimi, A., & Alavi, S. (2018). Presenting an educational model for the development of entrepreneurial skills in students through the mediation of personality traits, Journal of entrepreneurship development, 11(1), 101-120. (in Persian)
Bartlett, C., & Ghoshal, S. (2013). Building competitive advantage through people. Sloan Management Review, 43(2).
Endaryanto, T., & Syarief, Y. A. (2018). Empowerment through enhancing entrepreneurial competence in the district Grobogan central of Java. In Proceedings of the International Conference on Social Sciences (ICSS).
Gutierrez, L. J., Barrales-Molina, V., & Kaynak, H. (2018). The role of human resource-related quality management practices in new product development: A dynamic capability perspective. International Journal of Operations & Production Management, 38(1), 43-66.
Habibzadeh, A., Ansari, R., & Ismailian, M. (2016). Identification and prioritization of intra-organizational factors affecting technological learning (Case study: Mobarakeh Steel Company), Technology Development Management, 3(4): 9-42. (in Persian)
Halton, A. M. (2018). Intentional change theory, coaching and leader effectiveness (Doctoral dissertation, Queensland University of Technology).
Hashim, N. A. B., Raza, S., & Minai, M. S. (2018). Relationship between entrepreneurial competencies and small firm performance: are dynamic capabilities the missing link?. Academy of Strategic Management Journal. 17(2), 1-10.
Henao-Zapata, D., & Peiró, J. M. (2018). The Importance of Empowerment in Entrepreneurship. In Inside the Mind of the Entrepreneur, 185-206.
Ismailpour, M., Yaghoub Hosseini, S., & Jafarpour, Y. (2015). Challenges of accepting e-commerce in small and medium businesses (Case study: active companies located in Bushehr industrial town), Business Management Research, 10(19), 39-63. (in Persian)
Juliani, P., Agus, S., Kresna, S. R., & Mahardika, A. P. (2018). The Influence of sme Empowerment towards Sustainability of Batik Business: A Study of Handmade Mangrove Batik sme At Surabaya, Indonesia. RJOAS, 4(76): 1-7.
Kuruwitaarachch, N., Yajid, M., Khatibi, A., & Azam, F. (2019). Development of Electronic Commerce Adoption Model based on Structural Equation Modeling Techniques. Global Journal of Computer Science and Technology, 1-9.
Leonidou, L. C., Christodoulides, P., Kyrgidou, L. P., & Palihawadana, D. (2017). Internal drivers and performance consequences of small firm green business strategy: The moderating role of external forces. Journal of business ethics, 140(3), 585-606.
Moradi, M., Imanipour, N., Arasti, Z., & Mohammad Kazemi, R. (2018). Identifying the dimensions of the formation of entrepreneurial intention in poor people based on the capabilities approach, Journal of entrepreneurship development, 11(2), 361-380. (in Persian)
Muafi, M. (2015). Green IT empowerment, social capital, creativity and innovation: A case study of creative city, Bantul, Yogyakarta, Indonesia. Journal of Industrial Engineering and Management, 8(3), 719-737.
Mulhadi, M., & Azam, S. (2019). Empowerment of Small and Medium Enterprise (SME) Traders through Insurance. In First International Conference on Progressive Civil Society (ICONPROCS 2019).
Ng, H. S., Kee, D. M. H., & Ramayah, T. (2016). The role of transformational leadership, entrepreneurial competence and technical competence on enterprise success of owner-managed SMEs. Journal of General Management, 42(1), 23-43.
Rauch, A., & Hatak, I. (2016). A meta-analysis of different HR-enhancing practices and performance of small and medium sized firms. Journal of business venturing, 31(5), 485-504.
Santos, S. C., Neumeyer, X., & Morris, M. H. (2019). Entrepreneurship education in a poverty context: An empowerment perspective. Journal of Small Business Management, 57, 6-32.
Siddiquie, M. (2018). Branding Strategies of Service Small and Medium-Sized Enterprise Owners (Doctoral dissertation, Walden University).
Zafar, A. & Mustafa, S. (2017). SMEs and its role in economic and socio-economic development of Pakistan. International Journal of Academic Research in Economics and Management Sciences, 6(4), 2226-3624.